تابستان 1360، از یک سو اهرمهای خارج از کشور، مانند جنگ تحمیلی و تحریمها وجود داشت و از سوی دیگر اهرمهای داخل کشور، مانند طرح کودتا علیه نیروهای مقاومت مردمی و روحانیت و مسئولان نظام وجود داشت. افراد دخیل و مؤثر در توطئه کودتا شامل مجموعهای از اشخاص و جریانهای متصلشده به بنیصدر بودند. گروهی که پیش از ریاستجمهوری بنیصدر با او جلسات منسجمی داشتند و به صورت شورایی تصمیم میگرفتند و تعدادی که پس از اینکه رئیسجمهور به دفتر ریاستجمهوری ورود کردند و معتقد بودند روحانیت باید در دستگاههای حاکمیت نظام حذف شود. بنیصدر پیش از انقلاب و پس از ریاستجمهوریاش به وحدت روحانیت و روشنفکران و ملیگراها معتقد بود، اما پس از شروع جنگ تحمیلی یا به اعتقاد خودش یا بر اثر القای دیگران، تصمیم گرفت روند حذف روحانیت سرعت بیشتری بگیرد تا جایی که پس از عزل ریاستجمهوریاش گفت: «روحانیت باید و ناچار است که به همان حوزههای سابق برگردد.» بنابراین، هدف بنیصدر حذف روحانیت و انحلال دولت و مجلس بود. بنی صدر همچنین در یادداشتی که پس عزل منتشر کرد. میآورد: «عقیده عدهای بر آن است که این جمهوری شکستش حتمی است و باید کنارهگیری کرد؛ ولی من معتقدم کنارهگیری در این شرایط از عدم مسئولیت سرچشمه میگیرد.» به همین دلیل بود که خودش را رئیس اپوزیسیون معرفی میکرد؛ چون مطمئن بود این جمهوری شکست میخورد. البته به این نتیجه هم رسیده بود که با وجود حضرت امام خمینی(ره) هیچ کاری نمیتوان کرد. به همین دلیل ماجرای رفراندوم را مطرح کرد تا زمینهساز رویدادهای پس از رحلت امام(ره) باشد. این جریان با این موضعگیریها موجب شد گروههای معاند و منافقین و ملیگراها و سایر اقشار و افرادی که منافعشان در نظام جمهوری اسلامی به خطر افتاده بود، دور بنیصدر جمع شوند و از او پشتیبانی کنند که مهمترین گزینه مشترک بین آنها «ضدیت بنیصدر با روحانیت بود» با این هدف که اوضاع به نفع آنها تغییر داده شود. در بین این اشخاص، چهرههای مرموزی دیده میشدند که همواره سعی میکردند بین بنیصدر و مسعود رجوی پل ارتباطی بزنند. در این بین، در برخی اسناد از فردی به نام «حسین نواب» نام برده شده است که مدتی هم در روزنامه «انقلاب اسلامی» بنیصدر مسئولیت داشته است. او مرتب با بنیصدر دیدار داشته و اصرار داشته است که با سران منافقین ارتباط برقرار کند، اما بنیصدر ملاقات حضوری با شخص مسعود رجوی را شرط کرده بود نه شخص دیگری را. این عنصر نفوذی ترتیب این دیدار را میدهد. در ابتدا با یک تماس تلفنی ارتباط برقرار میکند؛ اما بنیصدر معتقد بود باید مذاکره حضوری صورت بگیرد. نواب به بنیصدر میگوید، اگر پیامی دارد میتواند حامل پیام باشد. پیام بنیصدر به رجوی این بود: «باید شروع به زدن رأسهای آنها نمود چارهای دیگر نیست.» بعد از این توافق محافظت بنیصدر با رجوی مطرح میشود که مورد موافقت قرار میگیرد. در ادامه با فعال کردن نفوذیهای منافقین به خشونتگرایی دامن زده میشود و ضربات سنگینشان از تابستان 1360 آغاز میشود که به حوادث ششم و هفتم تیرماه میانجامد. در واقع این حوادث کودتایی علیه روحانیت بود تا آنها را از صحنه خارج کنند.