«آزادی» مفهوم چند لایه و عمیقی است که در آن، عقلانیت، احترام به دیگران، انسانیت، عدالت، رشد و کمال و کرامت وجود دارد و هنگامی که از آزادی سخن گفته میشود، باید همه این لوازم مهم را نیز در نظر داشت و همین است که این مفهوم را مقدس میکند. آزادی عطیهای الهی به انسانهاست و تفضل حکومتها به مردم نیست و حکومتها موظف به تأمین آن هستند. (بیانیه گام دوم بند پنجم) با این تعبیر، آزادی یکی از حقوق جدانشدنی از انسانهاست و همچون حق حیات و سلامت باید محترم شمرده شود و حاکمیت به هر طریق ممکن باید در تحقق حداکثری آن بکوشد.
از سویی مانند هر گوهر گرانبهایی، این مفهوم درخشان نیز با تحریف و انحراف و کژفهمی، به جنس بدلی خطرناکی تبدیل میشود که کارکرد و تبلورش کاملاً در جهت مخالف مفهوم اصیل خود خواهد بود. سالهای سال مستکبران و جریانهای ضد دین، با حربه «مذهب علیه مذهب» و ایجاد عرفانها و معنویت و فرقههای جعلی و بیربط به مذهب اصیل، در صدد مبارزه با مذاهب و ادیان برآمدند و امروز با همان شیوه، اما با «آزادی علیه آزادی» به جنگ کرامت انسان و معنویت و اخلاق برخاستهاند.
آزادی در دل خود نظم و عقلانیت را به همراه دارد و هر آنچه ثمرهاش هرج و مرج و آشوب و سفاهت باشد، آزاد نخواهد بود. هر جا تعدی به دیگران، ظلم، اهانت، توهین، حمله به هنجارها و سنتها و آرای محموده باشد، هر چند تابلوی آزادی داشته باشد، ضد آزادی است. از اینرو آزادی حقیقی نتیجهاش آرامش و آبادانی است. برای نمونه، رانندهای که در جاده حرکت میکند، باید در یک جهت معلوم با سرعت خاص و طبق قوانین مسیر را طی کند، هرگونه تخطی از این چارچوبها آزادی دیگران را به مخاطره میاندازد و حاکمیت در ذیل این چارچوبها باید آزادی همه رانندگان را تأمین کند و البته مانع بیمورد ایجاد نکند.
برخی میپندارند، بیقواعد بودن و هتک حریمها معنای آزادی دارد و مطالبهشان از آزادی، زندگی بدون چارچوب است! اباحهگری و ولنگاری بیقید و شرط دقیقاً مخالف آزادی است و سد بزرگی در برابر بسیاری از تواناییها و استعدادهای انسانها خواهد بود؛ چراکه موجب ناامنی، بینظمی، بیاعتمادی، ناراحتی و دلخوری و هراس در جامعه خواهد شد. چه آنکه به اسم آزادی کسی حق ندارد به حریم خصوصی سایرین تجاوز کرده و به آبرو و اموال دیگران دستاندازی کند.
از اینرو اگر گفته میشود آزادی باید در ذیل عقل و فطرت معنا شود، به این دلیل است که آزادی واقعی از آزادی موهوم و جعلی تمییز داده شود. در جامعه دینی که مردم به هنجارها و ارزشهای الهی و شرعی پایبند هستند، آزادی باید مزین به شریعت شود و افزون بر قوانین عادی و مادی، احکام الهی و معنوی را نیز پوشش دهد. به یقین تعدی به ارزشها و اهانت به هنجارهای یک جامعه، بزرگترین ظلم و تجاوز است. برای نمونه، وقتی کسی نام «خلیجفارس» را با تحریف بیان میکند، یک ملت به او خرده میگیرند و کسی به اسم آزادی بیان، چنین حقی را به او نمیدهد که با تاریخ و ارزش ملی مردمی در بیفتد. زبان، آداب و رسوم، دین و مذهب سنتها همگی باید از این گونه تعدی و تجاوزها در امان باشد و این خود در راستای آزادی است.
اینجاست که نقش حاکمیت و به خصوص قوه قضائیه عیان میشود تا برای تأمین صحیح و حداکثری این عطیه الهی در برابر هتاکان و متعدیان بایستد، و همانگونه که در قرآن آمده است، در قصاص قاتل و جانی، حیات نهفته است، در برخورد با هنجارشکنان و مدعیان دروغین آزادی، آزادی واقعی وجود خواهد داشت.
از سویی تأمین آزادیهای مشروع نیاز مبرم به عدالت هم دارد، نباید در جامعه اسلامی به بهانه فقر و کمبودها عدهای در انتخاب همسر، شغل، تفریح، تحصیل، تغذیه و مسکن و... در مضیقه باشند و از این نوع آزادیهای قانونی و مشروع بیبهره باشند. تأمین آزادیهای مشروع برای همگان به این معناست که باید در چارچوب قانون و قواعد عقلی و شرعی، راه کرامت دنیوی و اخروی برای همه شهروندان و افراد جامعه تأمین شود. در جامعه دینی و ایمانی کسی نباید به خاطر شهرت، ثروت و قدرت از آزادیهای بیشتر در بیان و عمل برخوردار باشد. تبعیض در آزادی، از بدترین تبعیضهاست که چرا محروم کردن مضاعف افراد محروم است یک بار به خاطر محرومیتشان از آزادی بهرهای ندارند و یک بار به دلیل تبعیض موجود ضدشان به جایی نمیرسد! لذا در وضع قوانین نیز این مهم باید لحاظ شود که قانون چارچوبی است برای بسط آزادی همگانی در جامعه نه آنکه مانعی برای برخی و سلب موانع برای متمولان باشد و قدرت انتخاب را برای آنها بیشتر و برای مستضعفان مضیقه ایجاد کند.