مرا ببخش! اگر از اعماق گناهانم شما را صدا میکنم. اگر همچون سربازان شکستخورده برگشتهام. اگر راههای هدایتت را دیدم و بر بیراهه پا گذاشتم. اگر دست مهربانت را در زندگیم دیدم و فراموش کردم.
مرا ببخش اگر سقف ارادت من کوتاه است؛ اگر دایره کلماتم آنقدر ناقص است که نمیتواند از شما بنویسد. اگر واژههای من همچون اسبهای خسته در ارتفاعات محبت شما له له میزنند.
مرا ببخش اگر رنگ محبت شما سفید بود و من با تمام سیاهی آمدم. مرا ببخش اگر در ابتدای راه سوار بر مرکب جهل شدم و در هنگام زمین خوردنم شما را صدا کردم. مرا ببخش اگر شبیه کودک بازیگوشی بودم که از همه دیرتر میفهمید که کسی برای من شما نمیشوید.
مولای من! من به سوی شما بازگشتهام(نمیگویم آمدهام چون خودم را متعلق به شما میدانم) هرچند با کولهباری از شکست، با دلی پرغصه و چشمانی پر باران. نگاه شما را میخواهم تا این وجود خشکیده آباد شود و این تن مرده زنده شود به عشق، به محبت.