صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۰  ، 
کد خبر : ۳۴۹۶۰۵

کتیبه سبز

پایگاه بصیرت / محمود مربوبی/ افشین علاء

مدافع حرم

به مناسبت روز مدافعان حرم

خدا نوشته مرا پاسبان‌شان باشم

مدافع حرم عمه جان‌شان باشم

خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال

شعاعی از قمر خاندان‌شان باشم

نبرده رنج، چه گنجی به من عطا گشته

همین که کلب در آستان‌شان باشم

خدای، روزی من را چنین مقدر کرد

که ریزه‌خوار شب و روز خوان‌شان باشم

میان باغ، مرا میل غنچه گشتن نیست

خوشم که خار گل بوستان‌شان باشم

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزادند

غلام همت پیر و جوان‌شان باشم

پناه عالمیان را به من نیازی نیست

به شام آمده‌ام در امان‌شان باشم

به شام آمده‌ام کفتر حرم گردم

همیشه گوشه‌ای از آسمان‌شان باشم

و هست آرزویم لحظه شهادت را

کنار مادر قامت کمان‌شان باشم

و بعد پیکر من را سوی نجف ببرند

که زائر پدر مهربان‌شان باشم

محمود مربوبی

 

قل اعوذ برب الفلق

پیش چشمم تو را سر بریدند

دست‌هایم ولی بی‌‌رمق بود

بر زبانم در آن لحظه جاری

«قل اعوذ برب الفلق» بود

گفتی: آیا کسی یار من نیست؟

قفل، بر دست و دندان من بود

لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد

بی‌ تو آن خیمه زندان من بود

کاش می‌شد که من هم بیایم

در سپاهت علمدار باشم

کاش تقدیرم از من نمی‌خواست

تا که در خیمه بیمار باشم

ماندم و در غروبی نفسگیر

روی آن نیزه دیدم سرت را

ماندم و از زمین جمع کردم

پاره‌های تن اکبرت را

ماندم و تا ابد داد از کف

طاقت و تاب بعد از ابالفضل

ماندم و ماند کابوس یک عمر

خوردن آب بعد از اباالفضل

ماندم و بغض سنگین زینب

تا ابد حلقه زد بر گلویم

ماندم و دیدم افتاده در خاک

قاسم آن یادگار عمویم

گفتم ای کاش کابوس باشد

گفتم این صحنه شاید خیالی است

یادم از طفل شش ماهه آمد

یادم آمد که گهواره خالی است

پیش چشمم تو را سر بریدند

دست‌هایم ولی بی‌‌رمق بود

بر زبانم در آن لحظه جاری

«قل اعوذ برب‌الفلق» بود

افشین علاء

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات