اول نمیدانم بوی قورمهسبزی نذری را استشمام کردم، یا عطر کتیبههای مشکی که از ایران به دستش رسیده بود. روایت هشتم بود که دیدم وسط خیابانهای واترلو دنبال آدرس میگردم. با «کتاب کاشوب» همراه شده بودم و میرفتم روضهای گوش کنم آنور دنیا. «کاشوب» ولی همین جا رهایم نکرد. دستم را گرفت و مرا روایت به روایت با خودش برد. وقتی رسیدم به روایت تازه مادرها، با خودم فکر میکردم این روایت، قصه خیلی از ماهاست. همین ماهایی که به هر بهانهای خودمان را به حسین(ع) گره میزنیم. فرقی نمیکند محرم باشد یا نه. دل ما بچه شیعهها، کفتر جلد همان گنبدی است که اشکمان، تار میکند منظرهاش را. «کاشوب» اولین مجموعهای است که روایتهایش بوی چای روضه میدهد. بوی سیاهی و کتیبه توی صندوق و نذریهای ظهر عاشورا. ۲۳ روایت از آدمهایی که هر کدام از دریچه خودشان به محرم نگاه میکنند؛ دریچهای منحصر به فرد که اشتراک همه آنها توی آن حس غریب است. مجموعه دوم، «رستخیز» است. روایتهای «رستخیز» با چیرهدستی خانم مرشدزاده طوری کنار هم نشستهاند که انگار قندهای کنار چایی روضه باشند. شیرینند و لازم. من مطمئنم همان روایت اول، نمکگیر میشوید و روایت چهارم دیگر این دلتان است که با نورکریم هم رکاب میشود و پشت سر پیرمرد نماز میخواند؛ اما تا به خودمان بیاییم «زانتشنگان» ما را سوار موجهای روایتش، تا شب اعظم برده است. غمهای آشنای کتاب سوم تکانمان میدهد. این آدمها جایی از زندگیشان با هسته اندوه کربلا مواجه شده، طعمی از اندوه را چشیدهاند که خط و ربطی با عاشورا دارد. آنقدری خوب روضه میخوانند که باورمان میشود هنوز هم در کالبد روزهای معمولی زندگی، عاشورا جریان دارد و بیوقفه میرسیم به «رهیده». قلپ آخر چای روضه است «رهیده»، کتاب چهارم. «رهیده» خودمانیتر است. روایتها خود زندگیاند؛ اما هنوز هم تکرار توی کتاب راه ندارد. هیچ روایتی شبیه روایت دیگر نیست. مجموعه «کاشوب» که به همت نشر اطراف هر سال، مهمان دست عزاداران حسین میشود، تکرار تویش راه پیدا نکرده است. اگرچه گاهی تک و توک روایت سختخوانی هم داریم؛ اما کل مجموعه همان سینی چای روضه است که گرمگرم میریزد توی زخمهای یک ساله گلویمان. امسال هم «مهمان گاه»، شده است مجموعه پنجم. یاد نوحهخوان میافتم که امسال میگفت: «حسین حتی توی گودال هم مهمانی گرفته بود. به هر کس چیزی بخشید. حتی انگشترش را...»
مجموعه «کاشوب» با پنج جلد، مجموعه روایتهایی است که قصه محرم را برایمان میگویند. قصهای که هر سال تکرار میشود؛ اما هر بار لایه تازهای از این منظومه برایمان تصویر میشود. در این پنج کتاب، آدمها احوال خودشان را با محرم گفتهاند؛ احوالی که آشناست.