شاه بیشخصیت پهلوی آنقدر بیلیاقت و ناشایست بود که هر کس او را میدید، از اینکه چنین شخصیتی بر سرزمین بزرگی چون ایران حکمرانی میکند، تعجب میکرد و بر احوالات این ملت میگریست. این وضعیت بیش از هر چیز بیگانگانی را که به بهانهای به ایران میآمدند، شگفتزده میکرد.
در اواخر سال 1929، وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد، «چارلز کامر هارت» وزیر مختار سابق آمریکا در آلبانی، به سمت وزیر مختار جدید آمریکا در ایران منصوب شده است. هارت و خانوادهاش در اوایل ژانویه 1930 وارد تهران شدند. او طی چهار سالی که در ایران اقامت داشت، گزارشهای بسیار مفیدی درباره اوضاع سیاسی و مالی مملکت به وزارت امور خارجه ارسال کرد.
آنطور که دکتر محمدقلی مجد، نویسنده کتاب «رضاشاه و بریتانیا» در کتابش آورده است، هارت اولین ملاقات خود را با رضاشاه به هنگام تقدیم استوارنامهاش در مقام وزیرمختار و فرستاده فوقالعاده ایالات متحده اینگونه توصیف میکند:
«ایمان داشتم مردی که ملاقات کرده بودم چند قدم بیشتر با توحش فاصله ندارد؛ و اینکه با نوعی تیزهوشی حیوانی و نبوغ بدوی بر ارتش تسلط یافته و از همین طریق به مقام سلطنت رسیده است. او همه اینها را برای اهداف شخصیاش به کار گرفته است، که باید بگویم چندان هم به نفع ایران و یا مردمش نیست؛ بلکه فقط برای تقدس و عظمت بخشیدن به شخص خودش بوده است. دبدبه و کبکبه شاهنشاهی، و املاک تقریباً نامحدودی که خریداری یا مصادره کرده، تأییدی بر این ادعاست. این املاک در مناطقی واقع است که شاه انتظار دارد براثر کشیدن خط آهن به سرعت ترقی کند.
ذهنیت بدوی این مرد را میشود از مطالبی فهمید که همتای آلمانیام چند روز پیش در سفارت به من گفت. وزیر مختار آلمان هفت سالی است که در اینجا به سر میبرد. او درباره خلق و خوی عجیب و غریب شاه میگفت که اگر شاه با اتومبیل به جایی برود و در راه اتومبیلش پنچر شود، بعید نیست که برای شوفر هفت تیر بکشد. ای. دبلیو. دوبوا، مدیر شرکت اولن و شرکا، میگوید که همین اواخر شاه در سرکشی فاجعهآمیزش به پروژه خط آهن جنوب، ناگهان به نظرش رسید که بعضی کارگرها خوب کار نمیکنند؛ آنها را نشان کرد و به سربازانش دستور داد که با شلاق به جانشان بیفتد. وقتی تعداد زیادی از کارگران حسابی شلاق خوردند، خاطر مبارک آسوده شد.»