محرم، یعنی یک سال انتظار برای یک دهه، یک سال عطش نوکری برای عطشان کربلا؛ ما را با همین انتظارها و شوقها و گریهها میشناسند.
حیات ما در گریه بر حسین(ع) است؛ اگر خونی به رگ میدود و اگر شوری در جان مینشیند و اگر کشتی دریا بر قطره اشک سوار ما میشود، از برکت گریه بر حسین(ع) است. این خورشید عشق حسین(ع) است که بر یخ وجود ما میتابد و قلب مردهمان را حیات میبخشد.
حال باید دانست که محرم سال 61 همچنان جاری است. عاشورا بانگ «هل من ناصر ینصرنی» را به حنجره ابدیت سپرده است و هر محرم این ندا به گوش میرسد که زنجیره دلبستگیها و تعلقات را به گوشه بسپار تا هجرت کنی. کربلا انتظار ما را میکشد یا ما انتظار کربلا را؟
سال 61 همین سال 1441 است. امام زمانمان(عج) منتظر ماست که بیاییم و به قافله عشق و شهادت او بپیوندیم. آیا برای کربلای او آمادهایم؟ از گناهانمان توبه کردهایم؟ نکند قافله عشق بیاید و برسد و بال و پر ما هنوز به زنجیرهای دنیا اسیر باشد! نکند قافله خورشید عالمتاب بتابد و ما هنوز در شب تاریک خودمان گرفتار باشیم!