این روزها تحولات معناداری در نیجر و کشورهای آفریقایی رخ میدهد که بیتوجهی به رویکرد فرامتنی و راهبردی کلان غرب در قاره آفریقا و تمرکز بر ظواهر و ابعاد خبری محض این وقایع، ما را تا حد زیادی از واقعیتی که اتفاقاً دغدغه رسانههای غربی پنهانسازی آن است، دور خواهد کرد. در این میان، میتوان با تمرکز بر چگونگی روایتگری رسانههای غربی نسبت به کودتای نیجر، متوجه همین ابعاد پنهان و با اهمیت شد.
روایتگری وارونه بیبیسی!
شبکه «بیبیسی» در گزارش خاص خود نسبت به آنچه این روزها در نیجر رخ داده، مدعی شده است کودتای نظامی در نیجر سبب اضطراب همسایگان آفریقایی آن شده است که نگران بیثباتی فزاینده در «ساحل» ـ کمربند خشکی که از اقیانوس اطلس تا دریای سرخ امتداد داردـ هستند. پس از کودتا در مالی و بورکینافاسو در سه سال گذشته، نیجر تازهترین کشور منطقه است که در آنجا ارتش قدرت را در دست گرفته است؛ اما وضعیت در نیجر فقط مایه نگرانی منطقه ساحل نیست و میتواند تأثیر گستردهتری در سراسر جهان داشته باشد. این شبکه یکی از آثار وقوع کودتای اخیر را تضعیف دموکراسی در آفریقا دانسته و مدعی میشود:«نیجر یکی از معدود دموکراسیهای باقیمانده در ساحل بود و غرب آن را کشوری نسبتاً باثبات در منطقهای آشفته میدانست که به تازگی شاهد افزایش حملات خشونتآمیز بوده است؛ اما اکنون که ارتش قدرت را به دست گرفته است، این نگرانی وجود دارد که این ثبات ممکن است از بین برود. نیجر میزبان پایگاههای نظامی فرانسه و ایالات متحده است که به جنگ با بوکوحرام و گروههای وابسته به داعش کمک میکنند. آینده اینها اکنون در هالهای از ابهام است.
نباید فراموش کرد که انگلیس در کنار آمریکا و فرانسه، سه کشور اصلی حامی جنگ، کودتا و شورش در مناطق گوناگون قاره آفریقا بوده و اکنون در حال پیادهسازی الگوهای استعمارفرانو در کشورهای این حوزه راهبردی و استراتژیک هستند. مهمتر اینکه اساساً خلق گروههای تروریستی، مانند داعش، بوکوحرام، الشباب و دیگر گروههای متوحش در قاره آفریقا، جملگی دستپخت خونین دستگاههای امنیتی غرب، ازجمله سرویس امنیتی انگلیس بوده است. در چنین شرایطی، انگلیسیها مدعی نگرانی از تحولاتی شدهاند که خود در خلق آن نقش داشتهاند!»
همافزایی آمریکا و فرانسه
«آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا میگوید، آمریکا نگران حضور گروه واگنر در بخشهایی از منطقه ساحل در آفریقاست. بر اساس آنچه رسانهها و منابع رسمی حزب دموکرات بر آن تأکید کردهاند، کودتای هفته گذشته نیجر سبب این نگرانی شده که این مستعمره سابق فرانسه، ممکن است به سمت روسیه برود؛ همچنین مقامات آمریکایی و انگلیسی مدعی شدهاند کودتاهای نظامی در مالی و بورکینافاسو به افزایش حملات خشونتآمیز از طرف افراطگرایان منجر شده است. نگرانیهایی وجود دارد که نیجر نیز میتواند به زمینی حاصلخیز برای این گروهها تبدیل شود. شبکه بیبیسی نیز در راستای تکمیل همین خط خبری و تحلیلی مدعی شده است:
«کودتای نیجر به این معناست که از مالی در غرب تا سودان در شرق، بخش کاملی از آفریقا اکنون تحت کنترل رژیمهای نظامی است. ظهور رژیمهای استبدادی در ساحل یک عقبگرد برای دموکراسی منطقه است. کودتا در نیجر میتواند ارتش سایر کشورها را برای به دست گرفتن قدرت جسور کند. این نگرانی توضیح میدهد که چرا بلوک اقتصادی منطقهای« اِکُواس» تحریمهایی را علیه زمامداران نظامی اعمال و تهدید کرده است که در صورت عدم بازگرداندن رئیسجمهور بازوم، از زور استفاده خواهد کرد. ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد از این اقدام به طور گسترده حمایت میکنند.»
اما این تحلیل کاملاً با حقایق پشت پرده در آفریقا و زیرساختهای تروریستی و ضد امنیتی ایجاد شده از سوی غرب در این قاره متفاوت است! در چنین وضعیتی باید مراقب آدرسهای غلط غرب نسبت به تحولات نیجر و آفریقا بود.
آیا غرب واقعا مخالف است؟
البته شبکه بیبیسی در نهایت نتوانسته است پشت پرده این نگرانی را کتمان کند. این نگرانی، مربوط به کاهش قدرت مانور غرب نسبت به روسیه در معادلات قدرت (در حوزه جغرافیایی آفریقا و نظام بینالملل) است. بیبیسی در این زمینه مدعی شده است، پس از کودتا در مالی و بورکینافاسو، این کشورها با روسیه متحد شدند. حکومت نظامی در نیجر این تصور را ایجاد کرده است که میتواند در همان جهت حرکت کند. بر همین اساس، هیچ مدرکی دال بر دخالت روسیه در مسلط شدن نظامیان در نیجر وجود ندارد. سخنگوی کرملین، خواستار آزادی آقای بازوم و حل مسالمتآمیز این بحران شده است؛ اما رسانههای غربی با نگرانی خاصی میگویند که تظاهرکنندگان طرفدار کودتا، پرچمهای روسیه را به اهتزاز درآوردند و فرانسه، قدرت استعماری سابق، را محکوم کردند. این نگرانی وجود دارد که گروه روسی واگنر در حال گسترش نفوذ خود در نیجر باشد و شبکه بیبیسی این موضوع را با ادبیاتی خاص بیان میکند: «اگر نیجر با روی آوردن به روسیه و به ویژه گروه واگنر از همسایگان خود پیروی کند، این امر میتواند منجر به افزایش حملات خشونتآمیز، نقض حقوق بشر و بهرهکشی از مواد معدنی شود.»
رمزگشایی از این جملات، چندان دشوار نیست. بازیگران غربی مدعی هستند، اگر کودتا یا شورش یا جنگ از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا در نقاط گوناگون دنیا از جمله آفریقا مدیریت شود، مصداق مداخلهگرایی مؤثر در امور داخلی کشورهای دیگر بوده و اگر پای بازیگر دیگری در این معادله به میان آید، ما با نوعی مداخلهگرایی خطرناک و مذموم مواجه هستیم.
معمای اورانیوم!
نکته مهمتر اینکه نیجر نزدیک به پنج درصد از عرضه جهانی اورانیوم را به خود اختصاص داده است. «اورانیوم» فلز رادیواکتیو است که انرژی هستهای را تأمین میکند. به گفته «اوراتوم» آژانس هستهای اتحادیه اروپا، نیجر دومین تأمینکننده بزرگ اورانیوم طبیعی اتحادیه اروپا در سال گذشته بود. این کشور همچنین حدود ۱۵ درصد اورانیوم فرانسه را تأمین میکند. اوراتوم میگوید، در صورتی که نیجر تحویل اورانیوم خود را کاهش دهد، هیچ خطر فوریای برای تولید انرژی هستهای در اروپا وجود ندارد؛ زیرا نیروگاهها ذخایری دارند که تا سه سال دوام میآورند. در همین جا میتوان دلیل تمرکز خاص فرانسه و آمریکا بر نیجر و تحولات آن را دریافت. دسترسی به ذخایر اورانیوم در نیجر به یک دغدغه مهم در غرب تبدیل شده و همین مسئله، منجر به تلاش آنها برای سیطره بر معادلات داخلی و امنیتی این کشور شده است.