در بیش از چهار دهه عمر جمهوری اسلامی، دشمنان انقلاب و اسلام تمام تلاش و مساعی خود را با روشهای گوناگون اقتصادی، نظامی و... معطوف تفکر ولایت فقیه به مثابه ستون خیمه انقلاب و نظام اسلامی کرده و تلاش میکنند در پرتو جنگ شناختی تمامعیار جایگاه عظیم آن را در اذهان ملت ایران تضعیف کنند. دشمن با شبههپراکنی مستمر مبنی بر گره زدن مشکلات کشور به نوع مدیریت رهبری در بین عموم مردم از یکسو و افزایش مطالبات جریان انقلابی مبنی بر خلوصگرایی و آرمانی دیدن جامعه اسلامی از سوی دیگر، این روزها عمق راهبردی نظام اسلامی را نشانه گرفته است.
فاصله بین واقعیتها و آرمانها
فاصله بین آرمانها و واقعیتها از مهمترین چالشهای فکری عموم مردم، به ویژه جریان انقلابی است. اینکه آیا حکومت ولایی با توجه به شرایط باید حکومت علوی مبتنی بر واقعیتها باشد یا حکومت مهدوی آرمانی؟ به تبع اهمیت موضوع «فاصله بین واقعیت و آرمان»، قضاوت پیرامون این دو مؤلفه بسیار مهم و البته راهگشاست. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب در این زمینه میفرمایند: «بیشک فاصله میان بایدها و واقعیتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، اما این فاصله طی شدنی است.» حال پرسش این است که این فاصله در نظام کنونی چگونه قابل شرح و تبیین است؟ آیا این فاصله نشاندهنده ناکارآمدی نظام و مسئولان نظام است یا علامت هشدار برای دست کشیدن از آرمانهاست یا یک امر طبیعی است؟
در این زمینه باید به دو مسئله مهم توجه کرد؛ اول مربوط به نظام اسلامی با حاکمیت ولی فقیه است و دیگری مربوط به منطق مدیریتی ولی فقیه در این نظام است. اینکه چرا رهبری نسبت به مشکلات کاری نمیکند؟ اینکه چرا درباره برخی عزل و نصبها عکسلالعمل نشان نمیدهد؟ چرا با وجود انتصاب مسئولان در برخی نهادها از سوی معظمله، همانند صدا و سیما و قوه قضائیه ضعفهایی در آنها مشاهده میکنیم؟ چرا همانند امیرالمؤمنین علی(ع) قاطعانه برخورد نمیکنند؟ و دهها چرای دیگر. اینکه این مسائل مربوط به نظام اسلامی با حاکمیت ولی فقیه است یا به مدیریت شخص ولی فقیه؟
درست است که در حکومت اسلامی، انتصاب مسئولان کارآمد و سالم امری علیحده و مهم است؛ اما در برخی مواقع انتصاب افراد فاقد شایستگی در مسئولیتها در واقعیت هم به وقوع پیوسته است. آیا در حکومت علوی مسئول ناشایست نبود؟ مکررا در حکومت حضرت امیر(ع) شاهد این مسئله بودیم؛ اما مهم این است که جهت کلی حکمرانی اسلامی در مسیر مستقیم به سوی قرب الهی و هدایت بشر است و لذا انتصاب یک فرد به معنای تأیید همه کارها و اقدامات او نیست؛ همان طور که به معنای آن هم نیست که کلیه مسئولان حکومت اسلامی، افرادی کامل و بینقص هستند. تورق سیره حکومت علوی(ع) و انتصاب افرادی که به دلایل مختلف مسیری غیر از اراده الهی و ایشان را طی میکردند، به معنای ناکارآمدی حکومت ایشان نیست؛ چرا که حکومت آن حضرت و همچنین حکومت نظام جمهوری اسلامی، کارآمد بوده و هست، اما مسئله مورد توجه نه در تشکیک ناکارآمدی آنها، بلکه فاصلهای است که در این حکومتها میان واقعیتها و آرمانها وجود دارد.
دلایل دست نیافتن به همه آرمانها
در هیچ حکومتی متولیان امر نتوانستند به تمام آرمانها دست پیدا کنند و حکومت اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست. در این مسئله، نقش کارگزاران و مردم بسیار مهم است. برخی از دلایلی که در حکومت اسلامی رسیدن به تمامی آرمانها را امری سخت میکند، عبارتند از:
۱- برخی آرمانها مثل عدالت مطلق، دست نیافتنی است: برقراری عدالت در جامعه بشری، همواره یکی از مهمترین دغدغهها و آرزوهای بشر در طول تاریخ بوده و هست؛ اما اینکه چقدر برای اجرای عدالت در جامعه اسلامی تلاش صورت می گیرد، نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه کرد. رهبر معظم انقلاب درباره اهمیت و جایگاه بحث عدالت در حکومتها معتقد است: «عدالت بهطور مطلق مورد نیاز و مورد مطالبه جامعه است. نه اینکه بهطور مطلق میتوان عدالت را تحقّق بخشید، یا ما آن آدمهایی هستیم که میتوانیم. اما عدالت باید بهطور مطلق مطرح شود تا هر مقدار که میتوانیم پیش برویم.»
۲- تزاحم یا مصلحت بالاتر: ابقا یا عزل ابوموسی اشعری در سیره امیرالمؤمنین(ع) نمونهای از مواردی است که حکومت اسلامی را در روند اجرای حاکمیت ناب دچار معطلی کرده است. او از مخالفان مشهور حضرت علی(ع) بود؛ ولی آن حضرت وی را تا جنگ جمل در حکومت کوفه ابقا کرد و در آستانه جنگ جمل ایشان با حضرت امیر(ع) مخالفت کرده و حضرت وی را عزل میکند؛ اما باز هم کنارهگیری نمیکند و حضرت امام حسن مجتبی(ع) و عمار را میفرستد و بعد هم مالک اشتر را میفرستد تا وی را از حکومت عزل میکند. در این فقره، اقدام نکردن سریع حضرت به خاطر تزاحمی بود که با مصلحت مهمتر داشت؛ زیرا عزل سریع وی باعث ایجاد فتنه بیشتری در بین سربازان جنگی حضرت میشد. در دوران حکومت اسلامی ایران نیز اتفاقات مشابهی از این دست بوده است که حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب به دلیل تزاحم یا مصلحت بالاتر تصمیماتی گرفتهاند. قبول قطعنامه 598 مبنی بر اتمام جنگ تحمیلی از سوی امام(ره) نمونهای از این اتفاقات است. طرح استیضاح رئیسجمهور از سوی برخی اشخاص و جریانهای سیاسی که رهبر معظم انقلاب به دلیل شرایط خاص جامعه و مصلحت کلانتر اجازه طرح آن را ندادند، از مصادیق دیگر است.
۳- همراهی نکردن مردم: حضرت علی(ع) در خطبه 27 نهجالبلاغه فرمودند: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ... وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع»؛ كسى را كه از او فرمان نمیبرند، چه رأى و انديشهاى تواند بود! در آخرين بخش اين خطبه، امام همچنان تازيانههاى ملامت و سرزنش را پى در پى بر روح مردم کوفه و لشکریانش میزنند تا شايد اين خواب آلودگانِ سست عنصر از خواب غفلت بيدار شوند و چشمان خود را باز کنند و ببينند در چه شرايط مرگبارى گرفتارند، شايد که به پا خيزند و با يک جهاد مردانه و خداپسندانه دست شاميان غارتگر را از کشور اسلام قطع کنند. تحقق امنیت پایدار در کشور جز با همراهی و مشارکت مردم امکانپذیر نیست. تغییرات در سبک زندگی باعث بالا رفتن مطالبات غیرمنطقی در برخی مواقع میشود و همین امر سبب میشود مردم نتوانند ضرورتهای تصمیمگیری حاکمان اسلامی را خوب بفهمند که نتیجه آن همراهی نکردن با حکومت اسلامی میشود.
۴- ریزش برخی انقلابیون: امثال طلحه و زبیر در صدر اسلام نمونههایی از ریزش خواص در جامعه اسلامی آن روز هستند؛ اما این ریزشها و در کنارش رویشها در همه زمانهها و اعصار بوده و خواهد بود. در روند انقلاب اسلامی هم هر چند رویشهای بسیاری داشتهایم؛ اما ریزشهایی همانند سران فتنه 88 را نیز داشتهایم که به دلیل دنبالهروی خواص بیبصیرت از سوی برخی مردم، روند حکمرانی اسلامی و مسیر رسیدن جامعه به آرمانها با چالشهایی مواجه شده است. منافقان و دشمنان داخلی و همچنین کمبود افراد متعهد و کارآمد در مجموعه حکومت اسلامی از جمله مواردی است که میتواند در نوع تصمیمگیری حاکم اسلامی اثرگذار باشد و راه را برای رسیدن به آرمانها ناهموار کند.
سخن پایانی
نظام ولایی بیتفاوت نیست؛ اما شرایط هم نقش مهمی در روند اجرای حاکمیت اسلامی دارد. فاصله بین واقعیتها و آرمانها به هیچوجه به معنای تسلیم در برابر منطق واقعیتها نیست؛ بلکه اتفاقا در چنین شرایطی، تکلیف نیروهای آرمانگرا و انقلابی برای مبارزه با شرایط و واقعیتهایی که با آرمانها فاصله دارند، بیشتر است. اما مهمتر از این، هوشیاری در برابر طراحی دشمن است. امروز دشمنان این ملت، عمق استراتژیک نظام، یعنی ولایت فقیه را سیبل هدف خود قرار دادهاند و تلاش میکنند با تضعیف رهبری نظام، کشور را دچار چالشهای امنیتی و سیاسی کنند.