شجاعت و ایثار سید رسول زبانزد همه بود. در عملیات بدر ـ که همه نیروها باید عقبنشینی کنند ـ او آخرین نفری بود که منطقه را ترک کرد. تا آنجایی که امکان داشت، شهدا و مجروحان را به عقب انتقال داد و آخرین قایقی که منطقه را ترک کرد، قایق سید رسول بود.
او هدفش خدمت به اسلام و لبیک به فرمان امام(ره) بود. شخصی مطیع و فرمانبردار بود. با وجود اینکه خودش فرمانده بود، ولی از فرماندهان مافوق اطاعت میکرد و میگفت تکلیف را به نحو احسن باید انجام داد.
در مشکلات و بحرانها به خدا توکل میکرد. همیشه غنچۀ لبخند زیر لبهایش بود. نماز شب میخواند و امام جماعت سنگر شده بود. هيچ گاه در شرایط سخت از کمک خداوند ناامید نمیشد. از کسانی که در رابطه با ادامه جنگ و مشکلات ناراحت و ناامید بودند، متنفر بود.
به احادیث و روایات علاقه فراوانی داشت. هنگامی که با ماشین به منطقه عملیاتی میرفت، به دوستانش میگفت: «حدیث یا روایتی بگویید یا آیهای بخوانیم.» از وقتها و فرصتهایش اینگونه استفاده میکرد. سید رسول هنگام عملیاتها ملول و ناراحت بود. ابتدا همه فکر میکردند، چون همرزمانش شهید شدند، اما بعد از مدتی از دیگران عذرخواهی میکرد و میگفت: «ببخشید که من باعث ناراحتی شما شدم، ناراحتی من به این خاطر بود که دوستانم از من سبقت گرفتند و زودتر از من به شهادت رسیدند.»
او قبل از عملیات در دفتر خاطرات خود این چنین نوشته است: «خواب دیدم که من به همراه عدهای از رزمندگان در بیابانی بودیم، در دور دستها سبزه بود. با دوربین که نگاه کردیم، گلهای زیادی داخل سبزهها بود. به بچهها گفتم: هر کسی زودتر برود از آن گلها بچیند، برنده است. یک عدهای گفتند: ما نمیتوانیم. ولی عدهای رفتند گلها را چیدند. به همان ترتیبی که رفتند، شهید شدند و یکی از آن گلچینها من بودم.»
گویا به سیدرسول الهام شده بود که به شهادت میرسد، او حتی محل دفن (جای قبر) خود را نیز به علیآقا (یکی از اقوام) نشان داده و گفته بود: «اینجا جای من است.» جالب اینکه او پس از شهادت در همان مکان به خاک سپرده شد.
به نقل از همرزمان شهید سیدرسول اشرف
شهید سیدرسول اشرف، در بیستم آبان ماه سال 1343 در یزد متولد شد. او اولین فرزند خانواده بود. پدر و مادرش قرآن خواندن را در همان دوران کودکی به او آموختند. شهید اشرف در همان روزی که متولد شد بال رفتن خود را گشود و در بیستم آبان ماه 1364 مصادف با 28 صفر و شهادت حضرت رسول(ص) بعد ازعملیات قدس پنج در جاده اهواز ـ خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به ماشین مجروح شد و پس از هفت سال و دوماه حضور در جبهه به شهادت رسید. شهید رسول اشرف گفته بود وقتی فرزندم شش ماهه است، من به شهادت میرسم و دقیقاً در شش ماهگی فرزندش به شهادت رسید.