«ویلیام سولیوان» در ایران در 20 فروردین 1356 به عنوان آخرین سفیر آمریکا در ایران تعیین شد. وی در 18 خرداد همان سال وارد تهران شد و در 17 فروردین سال 1358، از ایران خارج شد. او در بیستم مهر 1392 در 90 سالگی در واشنگتن درگذشت. سولیوان در کتاب «مأموریت در ایران» خاطرات خود را از مأموریت دو سالهاش در تهران تشریح کرده است. یکی از فصول این کتاب شرح اولین دیدار او با شاه است که با توجه به تصویری که از شاه در ذهن خود مجسم کرده بود، مطلبی خواندنی است. سولیوان چنین مینویسد:
«او از جمله زمامدارانی است که مسائل را پیش خود و به طور انفرادی بررسی و تجزیه و تحلیل میکنند. وقتی که من درباره بعضی از نظرات او با اطلاعاتی که ظاهراً برای وی تازگی داشت ابراز عقیده کردم، شاه با علاقه و اشتیاق آن را دنبال کرد.
نظر به اینکه من بیشتر دوران مأموریت خود را در آسیای شرقی به سر برده بودم، شاه علاقهمند بود که درباره اوضاع این منطقه جهان اطلاع بیشتری داشته باشد. گفتوگوهای ما علاوه بر مسائل مورد علاقه دو کشور، بسیاری از مسائل بینالمللی را نیز در بر گرفت.
اما نکتهای که شاه بیش از هر مطلب دیگری میخواست راجع به آن کسب اطلاع کند، خطمشی کلی حکومت جدید آمریکا و به ویژه سیاست پرزیدنت کارتر در قبال ایران بود. هنگامی که من سخنان رئیسجمهور و تعلیمات وی را در جریان ملاقات کاخ سفید برای شاه بازگو کردم، آثار خوشحالی و رضایت عمیق را در چهره او مشاهده کردم....
به عقیده بسیاری از کسانی که در باره کاراکتر و روحیات شاه مطالعه کردهاند، ضعف درونی شاه ناشی از طرز تربیت او در کودکی و اوان جوانی و اطاعت و تبعیت توأم با ترس او از پدرش بوده است. بر اساس این تحلیل، بر اثر روش سخت و خشن پدر، محمدرضا شاه در دوران تحصیل و آغاز جوانی فردی مطیع و متکی بار آمده و جرئت اتخاذ تصمیم با اراده و مسئولیت شخصی خود را از دست داده است.»