اقتصاد پلانتوکراتیک، یعنی اقتصادی که بر شالوده کشتزارهای بزرگ مستقر در مستملکات اروپاییها در جزایر و سواحل قاره آمریکا و خاور دور استوار شد. تأمین تقاضای انبوه به تنباکو و شکر و پنبه و کالاهایی از این قماش و انباشته کردن بازار مصرف رو به افزایش آن، پلانتها و اقتصاد پلانتکاری و به تبع آن تجارت جهانی برده را گسترده کرد. در این فرآیند بود که طبقه جدید اشرافیت پلانتکار (پلانتوکراسی) ظهور کرد و به ثروتهای انبوه دست یافت.
پیشگامان پلانتوکراسی پرتغالیها هستند. عصر اقتصاد پلانتکاری در تاریخ اروپا از جزیره سنتوماس (سائوتم) و با یهودیان آغاز میشود. این جزیرهای است در غرب قاره آفریقا (خلیج گینه) که در سال ۱۴۷۰ میلادی به تصرف پرتغالیها درآمد. در سال ۱۴۹۲، الیگارشی که یک یهودی پرتغالی بود، نخستین پلانت بزرگ عصر جدید را در این جزیره برپا کرد که در آن سه هزار برده سیاهپوست به کشت نیشکر اشتغال داشتند. در کنار این پلانت، کارخانههای تولید شکر نیز برپا شد. در سال ۱۵۵۰، در دوران ژان سوم، صنعت نیشکر سنتوماس به اوج تولید خود رسید. در این زمان شش پلانت به همراه کارخانه و تصفیهخانههای متعدد در این جزیره به تولید شکر اشتغال داشت. سهمی که به پادشاه پرتغال داده میشد، یک دهم تولید برابر با ۱۵۰ هزار اروب شکر بود.
سیاست «کار اجباری» در تاریخ استعمارگری پرتغال بیشتر به چشم میخورد تا دول استعماری دیگر، به همین دلیل است که «قوام نکرومه» در کتاب خود «آفریقا باید متحد شود» مینویسد: «سیاهترین لکه رژیم پرتغال در آفریقا کار اجباری است که تا زمان حاضر نیز ادامه دارد و معادل نوعی بردگی به شمار میرود. با مردم نظیر حیوانات کارکن رفتار کرده، آنان را از محلی به محل دیگر و به هر جا که فرمانده بخواهد سوق میدهند.»
پرتغالیها بر منطقهای به وسعت بیش از 3/100/000 کیلومتر مربع در قاره آفریقا تسلط داشتند و تا آخرین روزهای افول قدرت خود با همه توان تلاش داشتند تا مستعمرات خود را حفظ کنند؛ سرانجام در سال 1974، کودتای نظامی چپگرایی روی داد که رهبران آن به مستعمرات آفریقایی استقلال دادند. «پری آندرسون» حکومت پرتغال را در آفریقا با واژه «فوق استعماری» توصیف کرده و آن را ابتداییترین و خشنترین نوع استعمار معرفی میکند.