خداوند در آیه 67 سوره مائده میفرماید: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ.» در روز غدیر فرمود: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیک»؛ ما یک دستوری به تو دادیم. آن دستور را به مردم برسان. دارد زیاد میشود.
خُب، در هر صورت پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) حادثهای اتفاق افتاد. در این حادثه عربیت پیروز شد. دقت کنید. تعصبات قبایل عربی پیروز شد، نه اسلام. در حالیکه اینها داشتند در سقیفه بر سر و کول هم میزدند، اميرالمؤمنين(ع) هم راحت دارند پیغمبر(ص) را غسل میدهند... بعد از غسل باید چه کار کنند؟ باید حنوط کند و کفن کند و این کار را هم کرد. انجام شد. قبر کنده شد. باید خودش نماز بخواند. اولین بار خودش به تنهایی بر پیامبر(ص) نماز خواند. بعد از این، مردم دسته دسته [آمدند.] کسانی بودند مثل «فضلبنعباس» پسرعموی پیامبر که اینها به دست اميرالمؤمنين(ع) آب میدادند. شستوشو تمام شد و بعد کفن انجام شد و نماز خواندند و بعد دفن کردند. کی دفن تمام شد؟ شب چهارشنبه. دوشنبه پیامبر(ص) از دنیا رفت، شب چهارشنبه دفن تمام شد. صبح چهارشنبه آن آقایان لشکر آوردند در خانه حضرت صدیقه. یعنی صبح روزی که پیامبر(ص) در شبش دفن شده است. میخواستیم این را عرض کنیم. اینکه این آقایان یک جنگ قدرت کردند، جنگ قدرت بین قبایل است، نه بین افراد. مثل زمان حاضر که فرض کنید بین احزاب جنگ است. الان بین احزاب جنگ است، آنجا بین قبایل جنگ است و همه جنگ هم بر اساس تعصب است. این میگوید، ما ولا غیر. آن هم میگوید، ما ولا غیر. قبیله ما و نه قبیله دیگر. او هم میگوید قبیله ما و نه قبیله دیگر... . آقا به اصل جریان دقت کنید؛ اصل جریان یک حکومت است. شما حکومت را ده سال به عنوان نبوت بردید. بعدش دوران خلافت است. حالا این حکومت در دوران خلافت مال ماها. تقسیم است دیگر. یک حرفی یزید زده بود. حالا قاعدتاً همهتان شعرش را یادتان است. گفت: «لعبت هاشم بالملک»؛ هاشمیان با حکومت بازی می کردند. پیغمبری در کار نبود. آسمانی نبود. کتاب آسمانی وجود نداشت. وحی وجود نداشت. این عبارت خیلی تند، واضح و آشکار است. این هم یک چیزی شبیه به آن است. «یَکرَهونَ عَن تَجتَمِعَ فِیکُم النّبوهِ وَ الخِلافه»؛ دوست نداشتند که در میان شما هم خلافت باشد و هم نبوت. خُب، شما نبوت را بریدید. دَه سال هم حکومت داشتید. حالا نوبت خلافت است. مال ماهاست... لذا تقسیم کرده بودند. اول ایشان باشد. دوم ایشان باشد. سوم ایشان باشد... اینها میخواستند همهشان باشند. همه رفقا باشند. امسال ایشان رئیس باشد. سال بعد مثلاً فلانی رئیس باشد. تا توانستند عمل کردند. اتفاقاً یکی دو نفر از اینها زودتر مردند. حکومت به عثمان رسید. عثمان نتوانست نگه دارد. اميرالمؤمنين(ع) بر سر کار آمد. اصلاً بنا نبود امیرالمؤمنین(ع) بیاید، اصلاها. برخلاف میل آنها خدای متعال یکطوری گرداند که امیرالمؤمنین(ع) بر سر کار بیاید. اگر نه، امروز هیچ چیزی از اسلام نبود.