«انتخابات» در هر نظام سیاسی آنجایی است که بازیگران سیاسی برای وزنکشی به میدان میآیند. هر کس حرفهایی برای شنیدن داشته باشد و ایدهای برای حکمرانی و اصلاح امور، و بتواند راهحل مشکلات کشور را ارائه کرده و اقبال مردمی را به همراه آورد، پیروز انتخابات خواهد شد.
طبیعی است هر کس که حرفی برای گفتن ندارد و نمیتواند متناسب با نیازهای جامعه ایدهای ارائه دهد، در این معرکه سرش بیکلاه خواهد ماند و نخواهد توانست موفقیتی کسب کند. البته باید تلاش کرد تا انتخابات و رقابت در فضایی سالم شکل بگیرد و اجازه نداد تا کالاهای بدلی و قلابی و شعارهای بیبنیان و وعدههای توخالی در این بازار عرضه شود که مراقبت از آن، کار نهادهای نظارتی قانونی است.
در این میان، برخی جریانهای سیاسی که خود میدانند خریداری در جامعه ندارند، ترجیح میدهند که وارد این رقابت نشوند؛ اما وقتی در مقابل از چرایی حضور نیافتن سؤال میشود، با کتمان واقعیت، عواملی را بر میشمارند تا اذهان عمومی به علت اصلی ماجرا پی نبرند! طبیعی است در این اقدام فرافکنانه رقیب سیاسی بیش از هر چیزی ظرفیت تخریب و اتهام و سیاهنمایی دارد و تأکید بر اینکه شرایط برای حضور در انتخابات و شکلگیری یک رقابت سالم و منصفانه وجود نداشته است!
وضعیت جریان اصلاحطلب در انتخابات 1402 بیشباهت به ماجرایی که نقل شد، نیست! اصلاحطلبان که مدتهای مدیدی است از ساماندهی درست تشکیلاتی رنج میبرند و پس از ناکامیهای متعدد دولت مورد حمایتشان در طول هشت سال، اعتبار خود را از دست رفته میبینند، در اولین گام از مرحله نامنویسی انتخابات، حضور فعالی نداشته و بخشی از چهرههای شناخته شده آنان از حضور در این میدان انصراف دادند.
درباره دلایل استقبال نکردن بخشی از افراد شناخته شده این اردوگاه باید عواملی چون فقدان برنامه مشخص برای حل مشکلات کشور، شکست سیاستهای مورد علاقه اصلاحطلبان، نابسامانی اردوگاهی، اختلافات درونی، تضعیف پایگاه اجتماعی، ناامیدی حاکم بر اذهان اصلاحطلبان، کهولت سن و بازنشستگی سیاسی و... را برشمرد؛ اما در طول هفتههای اخیر این جریان تلاش دارد تا با خلق کلیدواژه «خالصسازی» به سیاست فرافکنی روی آورده و پیشاپیش از یکسو جریان رقیب و از دیگر سو دستگاه نظارتی را به حذف و مهندسی انتخابات متهم کند! این در حالی است که این ادعا زمانی معنا خواهد یافت که اصلاحطلبان در انتخابات حضور مؤثری داشته و نهضت نامنویسی به راه انداخته باشند، اما پس از بررسی صلاحیتها، بخش عمدهای از نامزدهایشان بدون دلایل قانعکنندهای ردصلاحیت شوند.
قضاوت عجولانه و پیشاپیش درباره رفتار شورای نگهبان، رویکردی منفعلانه و غیرمنصفانه است که طیف رادیکال این جریان اتخاذ کرده است تا ناتوانی رقابتی خود را به نحوی جبران کند و حتی مقدمهای برای اتخاذ سیاست تحریم انتخابات باشد؛ سیاستی که جریان اپوزیسیون و ضدانقلاب آن را دنبال میکند!
این سیاست البته سیاست تکراری است که اصلاحطلبان اتخاذ کردهاند و با وجود جوسازیهای رسانهای که در طول این چهار سال شده است، در انتخابات پیشین در سال 1398 نیز همین بساط به وسیله آنان راه افتاد و بخش عمدهای از چهرههای شناخته شده آنان پس از حوادث آبان 1398 در خطایی محاسباتی، عافیتطلبانه ترجیح دادند تا در عرصه رسمی سیاست حضور نیابند و به نحوی مشکلات ناشی از اجرای سیاستهای غلط برجامی را بر دوش رقیب بیندازند، لذا از نامنویسی در انتخابات صرفنظر کردند! اما جریان رسانهای آنها با دروغی بزرگ ناکامی اصلاحطلبان در آن انتخابات را به عملکرد شورای نگهبان مرتبط دانست و این نهاد نظارتی را به اتخاذ «سیاست خلوصسازی» متهم کرد!
در این شرایط، به نظر میرسد طیف معتدل و عقلای قوم اصلاحطلب باید تلاش کنند تا مرزهای خود را از جریان تحریمی که قهر و اتهامزنی و فرافکنی را پیشه کار خود کردهاند، تعریف کرده و با همین چهرههای اصلاحطلب نامنویسی کرده که آمار آن بیش از چند صدنفر در کل کشور گفته میشود، برنامهریزی برای ورود به انتخابات را آغاز کنند. بدون شک در انتخابات جمهوری اسلامی که در سطح عالی از سلامت برگزار میشود، هر جریانی اگر ایدهای برای حل مشکلات کشور داشته باشد و نامزدهای شایستهای را معرفی کند، خواهد توانست موفقیتهایی را در انتخابات کسب کند و کرسیهایی از مجلس آینده را به خود اختصاص دهد.