هفته گذشته، کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا در گفتگو با شبکه NBC در پاسخ به سؤال خبرنگاری که پرسیده بود «آیا آمریکا در مورد ایران هنوز به گزینه نظامی فکر میکند؟» اظهار داشت: «رئیسجمهور هرگز گزینههایش را از روی میز برنخواهد داشت و با صراحت میگویم که هیچکس نباید از رئیسجمهوری آمریکا بخواهد گزینههایش را از روی میز بردارد.» وی سپس تصریح کرد: «اگرچه واشنگتن به راهحل دیپلماتیک معتقد است، اما ایران باید بداند که سیاست ما جنبه اجباری نیز دارد.»
اینگونه اظهارات مقامهای آمریکایی در مورد ایران و استفاده از واژه «اجبار» در رابطه با جمهوری اسلامی ایران برای تغییر سیاستها و برنامههای خود و حتی تهدید نظامی کشورمان، برای اولینبار نبوده و برای آخرینبار نیز نخواهد بود.
از آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی که منافع آمریکا در معرض خطر قرار گرفت، همواره در گفتمان سیاسی مقامهای واشنگتن اجبار و زور و تهدید نظامی به کار رفته است، زیرا آمریکا با وقوع انقلاب اسلامی، یکی از حساسترین مناطق استراتژیک جهان را از دست داد و دستش از ذخایر عظیم انرژی کوتاه شد. در حقیقت ایران طعمهای نبود که استکبار جهانی به آسانی از آن صرفنظر کند، بلکه شاهرگ حیاتی آنها بود.
اسناد و مدارکی که از این دولت امپریالیستی برجای مانده، از اهمیت و حیاتی بودن ایران برای آمریکا حکایت دارد. از جمله، در یکی از اسناد کشف شده در لانه جاسوسی آمریکا آمده است: «ایران برای آینده قابل پیشبینی، بسیار مورد توجه ایالات متحده خواهد بود. جایگاه این کشور به تنهایی ضامن این پیشبینی است. ایران کشور عمده منطقه در میان اتحاد شوروی و شبهجزیره سرشار از نفت عربستان است. تا زمانی که نفت خاورمیانه برای غرب اهمیت دارد، دوستی ایران واجد اهمیت شدید برای ایالات متحده آمریکاست. آمریکا منافع بسیار مهم دیگری نیز در ایران دارد. ایران محل وسایل اطلاعاتی آمریکاست که با فایده بیهمتایی که دارد، در مکان دیگری قابل تقلید نیست.» (اسناد لانه جاسوسی، ج 24) به همین دلیل پس از آنکه مردم مسلمان ایران تحت رهبری خردمندانه حضرت امام(ره) و با شجاعت و پایمردی خود سرزمین ایران را از چنگ آمریکا درآوردند، برای اولینبار جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا و برژینسکی مشاور امنیتی او، از اشغال نظامی منطقه و ایران سخن به میان آوردند.
برژینسکی در اینباره اظهار داشت: «به نظر من جایگاه استراتژیک ایران آنچنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستی به هر ترتیب که شده و با دست زدن به هر اقدامی ـ حتی اشغال نظامی ـ جلو اینکه غرب ایران را از دست بدهد، بگیرد.» جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا نیز در 23 ژانویه 1980 مرکزیت خلیجفارس را در قدرت جهانی آمریکا مورد تأکید قرار داد و گفت: «واشنگتن برای حفظ استیلای خود در منطقه، آمده به راه انداختن جنگ است.» چنانکه مشاهده میشود، در سیاستها، شگردها و برنامههای زنجیرهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، از کودتا و جنگ و تحریم تا حمله و اشغال نظامی و... پیشبینی شده بود، زیرا موقعیت ژئوپلتیکی ایران در منطقه باعث شده تا نظریهپردازان سیاسی ـ صهیونیستی آمریکا، از جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک هژمون منطقهای نام ببرند و به مقامهای آمریکا توصیه کنند این کشور از هژمونی مستقل منطقه (ایران) جلوگیری کند و رفتار آنها را در مناطقی که از نظر ژئواستراتژیک و منابع طبیعی با اهمیت هستند، تحت کنترل درآورد.
شاید به دنبال این سیاست بود که جیمز ولسی رئیس پیشین سیا، قبل از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، اظهار داشت: «با تصرف عراق، نفت آن را به سرعت به دست میگیریم و با سه میلیون بشکه تولید روزانه، عربستا را به زانو درمیآوریم، اوپک را منحل میکنیم و ایران نیز در این میان همچون قطعه کیکی خوردن آن راحت خواهد بود.» (ماهنامه چشمانداز، شماره 34)
مردم مسلمان ایران نزدیک به سه دهه است با اینگونه از ادبیات سلطهگرانه و استعماری مقامهای آمریکایی آشنا بوده، و هیچگاه اینگونه تهدیدها کوچکترین خللی در انجام وظایف آنان و پیشبرد اهداف انقلاب وارد نساخته است. ملت ایران تهدیدهای آمریکا و بویژه تحریمهای آن کشور و متحدانش را در دوران دفاع مقدس هنوز به یاد دارد. با وجود آنکه همه جهان استکبار و عوامل آن از رژیم بعثی و متجاوز صدام حمایت میکردند، ملت ایران کوچکترین درنگی در حمایت از رهبر انقلاب و آرمانهای آن و حفظ و ثبات کشور خویش نکردند، وظیفه خود را به موقع انجام دادند و سرانجام هم پیروزی نصیبشان شد.
شرایط کنونی نیز هرگز از دوران دفاع مقدس برای دولت و ملت مقاوم ایران سختتر نیست، بلکه خودکفایی ایران در امور دفاعی ـ که بنابر اعتراف بسیاری از سیاستمداران و نظریهپردازان غربی، مقتدرترین کشور منطقه خاورمیانه است ـ عملاً باعث شده تا از امنیت پایدار و مردمی و ثبات سیاسی و تأثیرگذار در منطقه برخوردار باشد.
اما از یاد نبریم که شرط استمرار این ثبات و پایداری و رسیدن به اهداف بلندمدت توسعه کشور، انجام وظیفهای است که به دوش تکتک آحاد ملت ایران و بویژه دولتمردان جمهوری اسلامی ایران گذاشته شده است که در شرایط سخت از زیر بار مسئولیت خویش شانه خالی نکنند و وظیفه خویش را به دوش دیگران و نسل آینده تحمیل نسازند. در غیر این صورت، اگر تکلیف خویش را به دیگران واگذار کنیم، گرفتار همان بلایی خواهیم شد که مولای متقیان علی(ع) فرمودند: «سوگند به خدا که هیچ قومی در خانه خود مورد حمله و هجوم قرار نگرفت، مگر آنکه ذلیل شد. شما تکیلف خویش را به گردن یکدیگر انداختید و از یکدیگر گسیختید و بییاور گشتید تا در نتیجه غارتگریها، شما را متلاشی ساختند و بر وطنهای شما مسلط شدند.» (نهجالبلاغه، خطبه 27)