قرنهای قرن نوشتند و لابهلای کتابخانهها جا کردند که مدینه فاضلهای خواهیم ساخت. رؤیاشهری که در آن مردم مهربان باشند، کینه نگیرند، محبت کنند، حرف بدی گفته نشود، جنگی نباشد، برای اینها شبانهروز در درون اتاقهای بسته فکرها کردند و کاغذها سیاه، اما بیرون همان اتاقها، ماجرا بر عکس تمام این دستنوشتهها بود.
مدینه فاضله رؤیای خامی بود که فقط باید لابهلای متنهای کتاب و در جای گرم و نرم به دنبالش میگشتی تا اینکه زمان گذشت و دنیا قرن بیستویک را به خودش دید؛ مردان و زنانی ظهور کردند که قلبها و اعمالشان را به کار گرفتند، آنها اربعین را احیا کردند، مدینه فاضلهای با 20 میلیون شهروند ساختند که در آن نه جنگی بود و نه خونی، بلکه تمامش محبت بود، ایثار بود و فداکاری و عشق.
مولاجان یا صاحبالزمان(عج)، همه این نجنگیدنها، همه این گذشتها و بخششها، همه این ایثارها و فداکاریها و همه این عشقها و محبتها برای نشان دادن این جمله است که بگوییم ما منتظرتان هستیم.