پسرم محمدحسین از کودکی علاقه فراوانی به خلبانی داشت و بالاخره هم در رشته خلبانی قبول شد و به آمریکا رفت. او اهمیت فراوانی برای نماز قائل بود و هیچ وقت نماز و روزهاش ترک نمیشد. علاقه او به اقامه نماز و گرفتن روزه به قدری بود که حتی در کشور آمریکا در تماسهایی که با او داشتیم، میگفت: «من همیشه نمازم را میخوانم.»
او حتی گاهی که از پرواز برمیگشت و هنوز نمازش را نخوانده بود، در سجده گریه و زاری میکرد و به خدای خود میگفت: «خدایا من بنده گریز پایی نیستم... نتوانستم تا الآن نمازم را بخوانم.» یک بار شهید عزیز با اتومبیل از تهران به شیراز میآمده است که در بین راه با یک ماشین برخورد میکند. از قضا راننده ماشین در آنجا نبوده و شهید هر چه منتظر میشود، راننده ماشین نمیآید. راننده ماشین پزشکی بوده که در بیمارستان عمل داشته و تأخیرش به درازا میکشد و شهید عزیز هم پرواز داشته و نمیتوانسته بیش از این منتظر راننده شود؛ به همین دلیل شهید نام و نشانی خود را روی یک تکه کاغذ مینویسد و روی ماشین آن پزشک میگذارد و به ناچار آنجا را ترک میکند.
چند روز بعد، پزشک مذکور به آدرسی که شهید داده بود، مراجعه میکند و بعد از دیدار او میگوید: «من آمدهام فقط جوانمردی مثل شما را ببینم. خسارت هم نمیخواهم، فقط میخواستم ببینم کسی که این شجاعت را داشته و نام و آدرسش را نوشته و گذاشته روی ماشین، چه کسی است؟»
به نقل از مادر شهید محمدحسین روزیطلب
محمدحسین روزیطلب 4 آذر 1332 در خانوادهای مذهبی در یکی از محلههای جنوب شیراز متولد شد. چون پدر و مادرش علاقه فراوانی به امام حسین(ع) و ائمه اطهار داشتند، نام او را محمدحسین گذاشتند. او در سال 1351 پس از اخذ مدرک دیپلم در آزمون ورودی دانشکده افسری نیروی هوایی شرکت کرد و در رشته خلبانی پذیرفته شد. پس از سه سال تحصیل و آموزش نظامی با درجه ستوان دومی از آن دانشکده فارغالتحصیل شد. سال 1358 ازدواج کرد. پس از ازدواج به پایگاه همدان منتقل و با درجه ستوان یکمی مشغول به خدمت شد. شهید روزیطلب از نخستین افرادی بود که با زنگ شروع جنگ به میدان دفاع مقدس پا گذاشت. او به همراه دیگر خلبانان نیروی هوایی با پرواز بر سر تأسیسات اقتصادی و پایگاههای نظامی عراق دشمن را در ابتدای راه زمینگیر کردند و پاسخ دشمن بعثی را دادند. تقدیر این شهید این بود که در همان روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی، یعنی در 11 مهرماه 1359 در یکی از مأموریتها به شهادت برسد.