از قدیم رسم بود دم عید نوروز، آشتیکنان بود توی خانوادهها. آدمها وقتی قرار بود سال کهنه را تحویل دهند، دلشان میخواست کینه و غصههای قدیمی را هم توی یک کیسه بریزند و بگذارند دم در تا رفتگر محله با تیرتختههای قدیمی ببرد و دیگر چشمشان بهش نیفتد. ته و توی کابینتها را که خالی میکردند و غبار لب طاقچه را که فوت میکردند، یک نفر هم میافتاد به جان کبرههای روحشان، هی دستمال میکشید تا بالاخره عین روز اولش این دل هم سفید میشد. بخشیدن مال عید نوروز بود و حلالیت مال وقتهای زیارت. هر کس که میخواست راهی طوس شود، چادر سر میکرد و میرفت دم خانه بقیه، که حلالش کنند. اگر هم کسی مستطیع میشد و میخواست مکه برود، دیگر حسابی سرش شلوغ بود. اما بخشیدن مثل لباس کهنه خانه تکانی شده این سالها از مد افتاده. کسی یادش نمانده آشتیکنان و حلالیت گرفتن رسم و رسوم ما بوده است. کسی یادش نمیآید پیغمبر خدا همه را میبخشید، حتی آن هند جگرخوار را که فرموده بود پیش چشمهایش نیاید. ما خیلی آرام دلمان را دادیم به کینهها تا جاگیر شوند و خودمان پشت گوشی و چت و تلفنهای بیاحساس نشستیم و هی سوءتفاهم برداشت کردیم. این شده که حالا بخشیدن خیلی سخت است. اما بخشیدن، مهارتی است که فواید بیشماری دارد. کینه بخشی از احساسات منفی آدمهاست که اگر رهایش کنند، مثل موش میرود یک کنجی و برای خودش خانه میکند و هی میجود. همه فکرهای خوب و نیتهای خوب را میجود. اما بخشیدن، به روابط ما استحکام میدهد. بخشیدن بجا شخصیت انسان را از مسائل کوچک رها میکند. آدمی که ببخشد، کیفیت خواب خوب و سلامت روان خودش را تضمین کرده است. بخشیدن از بیماریهای قلبی و سکتههای ناگهانی پیشگیری میکند و استرسهای عصبی را تا حد زیادی از ما دور میکند. تا عید نوروز که خیلی مانده است. همین حالا باید دست به کار شویم و دور ریختنیها را بریزیم توی کیسه و بدهیم دست رفتگر محلمان.