جبهه دوم خرداد، در حالی در بحبوحه انتخابات ریاستجمهوری سال 1376 شکل گرفت که محصولی از ترکیب سهگانه چپ سنتی(مجمع روحانیون مبارز و...)، چپ مدرن (حزب مشارکت و...) و راستمدرن (کارگزاران سازندگی) بود. تلاش برای عبور از علیاکبر ناطقنوریـ نامزد قدرتمند راست سنتی که طبق پیشبینیها بیشترین احتمال رأیآوری را در آن ایام داشتـ موجب شد تا این سهگانه در جبهه واحدی قرار گرفته و از سیدمحمد خاتمی حمایت کنند و با ایجاد دوقطبی «موافقین و مخالفین تداوم راه هاشمیرفسنجانی»، پیروز انتخابات شوند!
این سهگانه که سه ضلع جبهه اصلاحات را تشکیل دادند، در طول سالیان متمادی تلاشهای فراوانی برای یکپارچگی داشتهاند، اما با وجود همگراییها، اختلافاتشان هر از گاهی سر باز کرده و زخمهای کهنه آشکار شده است! ظهور و بروز این سهگانه را میتوان از انتخابات سال 1384 دنبال کرد، آنجا که اردوگاه اصلاحطلبان با سه گزینه کروبی، معین و هاشمی به میدان آمدند! حتی حضور همزمان کروبی و موسوی در انتخابات سال 1388 را هم میتوان نماد این شکاف درون اردوگاهی دانست.
این روزها در آستانه انتخابات اسفندماه 1402 بار دیگر این اختلافات آشکار شده است. غلامحسین کرباسچی، عضو مشهور حزب کارگزاران به تازگی در مصاحبهای ضمن نقد سیاست آشوبافکنی و اردوکشی خیابانی، اعلام داشته است: «من در برخی جلسات از دوستان اصلاحطلب پرسیدم؛ ما اگر انتخابات را کنار بگذاریم چه باید بکنیم؟ یا باید از کار سیاست کنارهگیری کنیم یا باید به یک شیوهای حرف خودمان را بزنیم. اگر بخواهیم متوسل به تظاهرات و خیابان شویم که این کار سیاسی نمیشود. حالا یک وقت تظاهرات موردی پیش میآید، اتفاقی میافتد و مردم به هیجان میافتند که بحث آن جداست، ولی یک جریان سیاسی که نمیتواند بگوید که من میخواهم همه کار سیاسی خود را با تظاهرات و در خیابان انجام دهم!»
این اظهارات که به صراحت سیاست جریان رادیکال اردوگاه اصلاحطلبان را به چالش میکشد، بدون پاسخ از سوی آنان باقی نماند. در هفتهای که گذشت، سعید حجاریان به میدان آمد و در مصاحبهای اظهار داشت: «فهم حداقلی از سیاست به ما میگوید نباید به مسائل قطبی نگاه کنیم. میخواهم بگویم حرفهایی از جنس اینکه آن سوی عدم شرکت در انتخابات، خیابان است، بیمعناست. از انتخابات تا خیابان، منازل زیادی وجود دارد؛ یعنی تاکتیکهای مختلفی در دنیا تجربه شده است که اصولگرایان به آن جاهل هستند و این جهلشان ناشی از نخواندن تاریخ سیاسی کشورهای مختلف است. لذا نباید کسی در دام گفتمانسازی امنیتی بیفتد. من دو قطبی «صندوق یا خیابان» را مغالطهآمیز میدانم زیرا سیاستورزی منحصر در این دو مقوله نیست.»
دو قطبی «صندوق و خیابان»، دوقطبی ساختگی نیست که رقبای سیاسی اصلاحطلبان برای به دام انداختن و مچگیری آنان طرحریزی کرده باشند. دوقطبیای است که اصلاحطلبانی چون کرباسچی و... نیز به آن اعتراف دارند! و در علم کلاسیک سیاست نیز بسیاری آن را بررسی کردهاند؛ اما حجاریان تلاش دارد تا با لفاظی و بازیهای زبانی، به نحوی اصلاحطلبان در بن بست قرار گرفته را نجات دهد!
حقیقت آن است که مهمترین تجلیگاه حیات احزاب و گروههای سیاسی «انتخابات» است. در معرکه انتخابات است که اندوختههای احزاب و فلسفه وجودیشان به نمایش گذاشته میشود و وزنکشی آنها صورت میگیرد. احزاب سیاسی اگر برای انتخابات حرفی برای گفتن ندارند، طبیعی است که در مواقف دیگر سیاسی نیز حرفی برای گفتن در حوزه عمومی نداشته باشند. اینجاست که یا باید مرگ سیاسی خود را اعلام کنند یا راههای غیرقانونی و مسیر نافرمانی مدنی و آشوب و بلوا و براندازی را پیشه کار خود قرار دهند! در این میان راه سومی وجود ندارد و تلاشهای تئوریسین جریان رادیکال نیز ره به جایی نخواهد برد.
البته تئوریپردازی جریان رادیکال اصلاحطلب تلاش کرده است که خود را نه مدافع خط تحریم و بلوای خیابانی، بلکه مدافع «مشارکت مشروط» معرفی کند و مدعی شود: «من مدافع «مشارکت مشروط» در انتخابات هستم و درباره آن بارها صحبت کردهام. من از صندوق رأی استاندارد، غیراستصوابی و آزاد دفاع میکنم حتی اگر یک اصلاحطلب انتخاب نشود.»
درباره این ادعا نیز باید گفت، متأسفانه این جریان صادقانه با مخاطب سخن نمیگوید! در انتخابات سال 1388 در حالی که متولیان برگزاری انتخابات بساط صندوق رأی استاندارد و غیراستصوابی را فراهم کرده و برجستهترین نامزدهای اصلاحطلبان را احراز صلاحیت کرده و موسوی و کروبی در وسط میدان بودند، حجاریان و دوستانش به این گزاره که: «حتی اگر یک اصلاحطلب انتخاب نشود» پایبند نماندند و با ایجاد بلوا و آشوب و اردوکشی خیابانی به مواجهه با انتخابات رفتند و حاضر نشدند تسلیم رأی اکثریت ملت ایران شوند! البته پیش از این در انتخابات سال 1384 نیز وقتی سه گزینه اصلاحطلب تاب و توان رقابت با گزینه رقیب را نیافتند و نتیجه را واگذار کردند، ادعای تقلب را مطرح کرده بودند که شرایط سیاسی آن روز اجازه خلق بلوا را به آنها نداد.
در حقیقت، زیر سؤال بردن انتخابات پس از هر ناکامی، به سیاست جاری اصلاحطلبان رادیکال بدل شده است و آنها هیچ گاه حاضر نخواهند بود که از جرزنی قبل، حین و بعد از انتخابات دست بردارند و نظام انتخاباتی و متولیان آن را تخریب نکنند. بنابراین، سعید حجاریان بهتر است به جای تعابیر فوق، اینگونه سخن بگوید که: «من از صندوق رأیی دفاع میکنم که حتماً یک اصلاحطلب از دل آن انتخاب شود.»