عملیات طوفانالاقصی در عمل صهیونیستها را در وضعیت آچمز قرار داده است؛ به گونهای که رفتار رژیم صهیونیستی به این عملیات از روی احساس و حقارت صورت میگیرد و منطق پاسخدهی در رفتار تصمیم گیرندگان صهیونیستی دیده نمیشود. با این حال، سه نوع سناریو برای آینده جنگ غزه مطرح میشود. موضوعی که نشان میدهد، انزوا و فروپاشی رژیم صهیونیستی شدت گرفته است.
سناریوی نخست، آغاز دومینوی فروپاشی رژیمصهیونیستی است. روشن است که اگر حمله جبهه مقاومت فلسطین به سرزمینهای اشغالی با موج اعتراضات داخلی روبهرو شود، دولت اشغالگر قدرت اداره اراضی اشغالی را از دست خواهد داد. همان سرنوشتی که همه دولتهای استعماری در برابر انقلابهای استقلالطلبانه پیدا میکنند. بزرگترین قدرتها حتی بریتانیا در برابر موج مقاومت و همبستگی ملی تسلیم شده و اینبار هم مقاومت فلسطین افزون بر نارضایتی داخلی، میتواند به روند مهاجرت میلیونی یهودیان از اراضی اشغالی و پایان کار رژیم جعلی صهیونیستی منتهی شود.
سناریوی دوم، کشاندن دامنه جنگ به دیگر کشورهاست. تلآویو ممکن است برای جلوگیری از بحران داخلی و اعتراضات درونی، بهسرعت دامنه جنگ را به لبنان و اردن و دیگر کشورها بکشاند. این ترفند هرچند ممکن است در کوتاهمدت وضعیت راستگرایان افراطی رژیم صهیونیستی را در دولت نتانیاهو تثبیت کند؛ اما در بلندمدت، به تسهیل سقوط این رژیم خواهد انجامید. حمله همزمان حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق و سوریه و حوثیهای یمن به رژیم صهیونیستی، این رژیم را در چند جبهه درگیر میکند و روند فروپاشی آن را تسریع خواهد کرد.
اما سناریوی سوم، مداخله آمریکا و اروپا و جلوگیری از نابودی رژیم صهیونیستی است. تأکید بایدن بر حمایت از اسرائیل نشان میدهد، برخلاف ادعاها، رژیم صهیونیستی عملاً یک مستعمره کوچک آمریکایی است و دولت بایدن برای جذب منابع مالی لابی صهیونیستی در انتخابات ۲۰۲۴ انگیزه بالایی دارد تا خود را ناجی تلآویو نشان دهد. در این صورت، هرچند ممکن است آمریکا در کوتاهمدت بتواند از موجودیت اسرائیل محافظت کند، اما رسوایی سیاسی رژیم صهیونیستی، به انزوا و چالش داخلی این رژیم خواهد افزود و در این رابطه کار چندانی از آمریکا ساخته نیست.
بنابراین، در فرجام هر سه سناریو، شاهد یک رژیم صهیونیستی زخمخورده، ضعیف و منزوی خواهیم بود که درگیر روند فروپاشی و حذف کامل در آینده نزدیک خواهد بود.