داستان آزادی احزاب سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چگونگی مواجهه جمهوری اسلامی و رهبران آن با احزاب، داستان پرماجرایی است که در شماره پیشین به برخی از ابعاد آن اشاره شد. اقدامات پرتنش و فتنهافکنانه بخشی از این احزاب در همان شش ماهه ابتدایی سال 1358 موجب شد تا دلسوزان این سرزمین که خود از پیشگامان حمایت از آزادی احزاب بودند، از افراطگرایی و فتنهگری این مدعیان انتقاد کنند.
برای نمونه، پس از بلوای فتنهگران به بهانه توقیف روزنامه «آیندگان»، آیتالله طالقانی در یکی از آخرین نماز جمعههایی که به امامت ایشان در روز 10 شهریور در دانشگاه تهران برگزار شد، حمله شدیداللحنی به احزاب توطئهگر داشته و در بخشی از بیانات خود چنین گفتند: «هر چه ما مسلمانها بعد از اسلام ضربه خوردیم به دست منافقین بوده است، نه به دست کفار، کفار چهره شناخته شدهای دارند، صفشان جداست، ولی منافق یعنی انسان چند چهره. ما دچار چنین منافقین شرور، حیلهگر و فریبکاری هستیم که گاه به چهره اسلام در میآیند، به چهره ایرانی، بسیار هم اظهار دلسوزی میکنند برای مردم، ولی وابسته به جاهای دیگر هستند. مؤتلف با جاهای دیگر هستند، چهره، چهره ایرانی، ولی روح و درون و نفسش، نفس، اندیشه، فکر امپریالیست، صهیونیست و دیگر قدرتهاست... این گرفتاریهایی که امروز در مرکز، در شهرستانها و به خصوص در کردستان برای این کشور پیش آمده به دست کیست؟ آن ساواکی دزد فراری که با سرکردهشان فرار کرد و آن صهیونیست که نمیآید خودش را معرفی کند. در چهره این احزاب، این گروهها در میآید و شعارهای فریبنده میدهد و این قشرها را میفریبد.»
در همین ماجرا مواضع دولت موقت نیز تأملبرانگیز است. امیرانتظام که پیش از این سخنگوی دولت بود و در این زمان سفیر ایران در سوئد شده بود، در مصاحبهای با یکی از نشریات سوئد در پاسخ به این پرسش که چرا بعد از پیروزی انقلاب جلوی آزادی گرفته شده است، گفت: «در حالی که مشغول انجام وظیفه خود بودیم و برخی گروههای نژادی و نیز برخی روشنفکران به مخالفت برخاستند و بیآنکه به دولت فرصت دهند که به خواستههای آنان گوش دهد یا به آن خواستهها عمل کند، به ایجاد ترور و خشونت و نیز تضعیف روحیه انقلابی مردم پرداختند... دولت چارهای نداشت جز اینکه با این عده برخورد کند.»
مواضع مهندس بازرگان نیز قابل ملاحظه است. وی در گفتوگو با «اوریانا فالاچی» تأکید دارد که هر روز نیروهای چپ یا خرابکاری میکنند یا آتش میزنند! در این حین فالاچی از او میپرسد: «شما هم با نظر امام خمینی در مورد اینکه چپها خرابکاری و آتشسوزی راه میاندازند، موافقید؟ شما هم حق موجودیت چپها را که سالها مبارزه کردهاند، نفی میکنید؟» که بازرگان پاسخ میدهد: «اگر منظور شما آنهایی هستند که حقیقتاً علیه شاه مبارزه کردهاند و زندان و شکنجه و حتی کشته شدهاند، به شما میگویم آنها را دشمن نمیدانم، انقلاب برای آنها هم آزادی آورده است و تا جایی که از حد ابراز بیان و مرام ایدئولوژی بهطور آرام نگذرد، هیچکس کاری با کسی ندارد، ولی اگر منظور شما آن چپی است که باعث ناامنی است و مسلحانه بر ضد دولت قیام میکند، باید جواب دهم که کاملاً با امام موافق هستم و حرفهای ایشان را که بهشما گفتهاند تأیید میکنم. شما در غرب به اندازه کافی درباره این مسئله اطلاع ندارید و حتی صحبت از یک چپ واقعی نمیشود، چون پر از افرادی است که با ساواک همکاری میکردهاند و خود را چپی نامیدهاند برای اینکه امروزه تنها طریقی که میتوانند فضایی دستوپا کنند و خود را نشان دهند، همین است.
در هر حال اینها خطرناکترین دشمنان انقلاب ما هستند که کارگران را در کارخانه و کارمندان را در ادارات تحریک میکنند، شایعات اتهامآمیز دروغین را اشاعه میدهند و تظاهرات مغرضانه برپا میکنند. مثلا تظاهرات ماه مارس علیه چادر! روزنامهنگاران غربی نفهمیدهاند که این تظاهرات را چه کسی بهراه انداخته و وقتی فهمیدند که تظاهرات را زنهای عامل ساواک و زنان مربوط به محافل درباری که هرگز چادری نبودهاند، بهراه انداختهاند، برایشان تعجبآور بوده، آنها به عوامل خود از یک طرف چادر پوشانده و از طرف دیگر به آنان سنگ پرتاب میکردند، بلی در این مسئله امام خمینی(ره) حق دارند.»
حضرت امام خمینی(ره) در مصاحبه با اوریانا فالاچی که در مهرماه 1358 انجام شده است، اعلام میدارند: «این گرفتاریها که رد بشود، احزاب آزاد هستند. ما جلوی آزادی را هیچ وقت نمیگیریم. اسلام هم جلوی آزادی را هیچ وقت نگرفته است، بیش از اینکه جلوی توطئه را»؛ اما گذر زمان بیش از گذشته نشان داد که احزاب سیاسی در مسیر بلوا و آشوب و تفرقهافکنی حرکت میکنند و برخی از آنان از بیگانه خط میگیرند.
مواضع قاطع حضرت امام(ره) در برابر احزاب فتنهبرانگیز و توطئهگر موجب شد تا دشمنان مغرض و برخی دوستان ناآگاه تلاش کنند تا اینگونه جا بیندازند که حضرت امام(ره) مخالف تحزب بوده و به شکلگیری و فعالیت احزاب سیاسی پس از پیروزی انقلاب تمایلی نداشتهاند و برخی تعارفات سیاسی موجب شده است تا به تأسیس برخی احزاب رأی دهند و اظهارات ایشان در پاریس نیز اقتضائی و برای عبور از آن مرحله خاص در مبارزه بوده است. به همین دلیل پس از استقرار حکومت و بسط قدرت به تدریج به سمت حذف احزاب پیش رفتند! واقعیت آن است که چنین خوانشی از امام(ره) مغرضانه و با پیشفرضهایی است که اغلب کسانی در جامعه القا میکنند که خود از دستاندرکاران یا هواداران احزاب فتنهگر تعطیل شده در دهه 1360 هستند. نگاه امام(ره) به تحزب نگاهی علیالسویه بود که هم میتواند به فرصت و هم به تهدید تبدیل شود. حضرت امام(ره) با شکلگیری تشکلی سیاسی که برای کسب قدرت مبتنی بر چارچوب قانونی و لحاظ منافع ملت و کشور فعالیت کند، هیچ مخالفتی نداشته است. امام(ره) به حزب به مثابه ابزاری در خدمت تحقق اهداف جمهوری اسلامی ـ که رسیدن به پیشرفت و اقتدار و آبادانی کشور است ـ مینگریستند و تحزبی را که خروجی آن چنین باشد، میستودند و حمایت میکردند. مبتنی بر همین باور در دیدار با مسئولان حزب جمهوری اسلامی میفرمایند: «اینطور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد؛ میزان، ایده حزب است و اگر ایده چیز دیگری باشد این حزب شیطان است، هر اسمی هم داشته باشد.»