نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بیصدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد
کریمهای و به درگاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار
تو جلوهگاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشمها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد
یتیم آمدهایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی
کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانه حرم طوس عاشقانه گرفت
دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت
مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گره خورده حرم گردان
در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذره من صاحبالزمانی شد
و صبح جمعه دلم گرم ندبهخوانی شد
به پای نوکریم وقت جانفشانی شد
ز بعد فصل خزان فصل یار میآید
دلم خوش است به اینکه بهار میآید
مهرشاد واحدی