یکی از پرسشهای مهم در زندگی سیاسی حضرت امام(ره) این بود که آیا حضرت امام(ره) با مفهومی به نام تحزب و شکلگیری احزاب و گروههای سیاسی گوناگون موافق هستند یا خیر؟ پاسخ این پرسش را میتوان در کلام و مرام حضرت امام(ره) دنبال کرد. حضرت امام(ره) در سال 1367 آنگاه که مجمع روحانیون مبارز به تازگی از جامعه روحانیت مبارز جدا شده و تشکیلات سیاسی جدیدی را راهاندازی کرده است، از این اقدام حمایت کرده و اعلام میدارند: «تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست.» ایشان وجود اختلاف در جامعه را امری طبیعی دانسته و میفرمایند: «کتابهای فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقهها و برداشتها در زمینههای مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی، تا آنجا که در مسائلی که ادعای اجماع شده است، قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسائل اجماعی هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباریها و اصولیها بگذریم. از آنجا که در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتابهای علمی آن هم عربی ضبط میگردید، قهراً تودههای مردم از آن بیخبر بودند و اگر با خبر هم میشدند، تعقیب این مسائل برایشان جاذبهای نداشت. حال آیا میتوان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشتهاندـ نعوذباللهـ خلاف حق و خلاف دین خدا عمل کردهاند؟ هرگز.»
امام(ره) به خوبی با احوالات جوامع بشری آشنا بودند و اختلاف دیدگاه و تکثر سیاسی را پذیرفته بودند و این طور نبود که از نگاه ایشان جامعه باید یکدست و یکصدا بوده و هیچ صدای مخالفی شنیده نشود. حضرت امام(ره) اعتقاد داشتند این کثرت، هم در جامعه وجود دارد و هم به سود و مصلحت جامعه است. البته اختلافات تا جایی مفید است که آثار منفی به بار نیاورد و به اصول صدمه نزند. بنابراین، ایشان تأکید دارند: «شما باید توجه داشته باشید تا زمانی که اختلاف و موضعگیریها در حریم مسائل مذکور است، تهدیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب سستی نظام می شود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهای موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده شود.»
اما ملاحظاتی در این میان مانع حمایت قاطع ایشان از تحزب بود. امام(ره) از پیشینه تحزب در کشور آگاه بودند و به خوبی حوادث تلخ مشروطه را رصد کرده بودند. ایشان میدانستند که چگونه نهضت عدالتخواهی ملت ایران با محوریت علما و مراجع عظام تقلید به وسیله همین احزاب سیاسی انحرافی دچار انحطاط شد و به روی کارآمدن حکومت استبدادی رضاخانی انجامید! امام عملکرد احزاب وابسته به بیگانه را در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت از نزدیک مشاهده کرده بودند و به یاد داشتند که این اختلافات منفعتطلبانه احزاب سیاسی بود که به خانهنشینی رهبران جریان مذهبی نهضت و افول پشتوانه مردمی آن منجر شده و حاصل آن پیروزی کودتاگران در 28 مرداد 1332 بود. همین دو تجربه تلخ کافی بود که حضرت امام(ره) این چنین بفرمایند: «دستهای خیانتکار، گروههای مختلف درست نکند. گروههای مختلف اسباب تفرقه میشود؛ رشد سیاسی نیست. در صدر مشروطیت هم با ایجاد گروههای مختلف نگذاشتند که مشروطه به ثمر خودش برسد. آن را برخلاف مسیر خودش راندند. امروز هم همان شیاطین، همانها که مخالف با این نهضت بودند، میخواهند نگذارند.»
از نگاه امام(ره) تولد دهها حزب در زمانی کوتاه، نه تنها اقدامی در راستای توسعه سیاسی و گسترش آزادی نیست؛ بلکه چیزی جز واپسگرایی و ارتجاع نبوده و مانع پیشبرد انقلاب خواهد شد. اتفاقی که در دوران مشروطه نیز موجب شکست نهضت ملت شد. امام(ره) این سبک از تحزب را بازی کودکانهای میدانند که غرب برای به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی طراحی کرده است، وگرنه از نگاه ایشان غرب خود مشغول این حزببازیها نیست! امام در جمع استادان دانشگاه تهران که به دیدار ایشان به قم رفته بودند، چنین گلایه میکنند: «دویست تا گروه در اینجا پیدا میشود. هرچه گروهها هم زیادتر میشوند اختلافات زیادتر میشود. اصل حزب بازی را، به نظر من که در صدر مشروطیت حزب را در ایران درست کردند، حزب بازی را برای همین درست کردند که نگذارند این ملت با هم آشتی کنند. برای اینکه، حزب را میدیدند که اینجا بنای اینها این است که وقتی این حزب شد حزب عدالت و آن حزب شد حزب دموکرات که در صدر مشروطه بوده، اینها با هم دشمنند. این برای آن میزند، این برای آن میزند. احزاب در خارج اینجور نیستند. اگر نمایش بدهند که اینجور هستند برای اینکه کلاه سر ما بگذارند. اگر نمایش بدهند که اینها اختلاف دارند، اختلاف اساسی ندارند. اینها کلاه سر ما میخواهند بگذارند تا ما اختلاف پیدا بکنیم. مثل یک بچهای ما را حساب میکنند که یک توپ میاندازند میدان که سرگرم کنند مردم را.»
این یادآوری و بازخوانی مشروطه تنها به حوادث سال 1360ـ1358 مربوط نبود، بلکه سالها بعد پس از ایجاد اختلاف بین جریانهای خط امام نیز ایشان حوادث تلخ مشروطه را اینگونه یادآوری کردند: «باید ایران بداند که دستهایی الآن در کار است که حتی بین خانهها اختلاف بیندازد. در یک خانه بین افراد اختلاف بیندازد. ما باید از تاریخ عبرت ببریم و این تاریخ در زمان مشروطه اینطور بود. در زمان مشروطه آنهایی که میخواستند ایران را نگذارند به یک سامانی برسد و چماق استبداد تا آخر باقی بماند، بین افراد، دستهجات، احزاب اختلاف انداختند، حتی آنهایی که آن وقت بودند میگفتند که در یک خانه بین برادر با برادر، پدر و پسر اختلاف بود، یک دسته مستبد، یک دسته مشروطه. این اختلاف موجب شد که نتوانست مشروطه آن طوری که علمای اسلام میخواستند تحقق پیدا بکند. بعد هم این اختلافات موجب شد که یک دسته از آن غربزدهها بریزند و به اسم مشروطه بگیرند مقامات را و استبداد به صورت مشروطه بر این ملت تحمیل کنند و دیدید که چه شد.»
عملکرد احزاب در ماههای آغازین انقلاب نیز بر این بدبینی افزود و همین تجربیات تاریخی عاملی بود که امام(ره) به عملکرد احزاب چندان خوشبین نباشند؛ اما این به معنای آن نبود که امام(ره) به فعالیت احزاب اعتقادی نداشتند؛ بلکه امام برای آنکه با آسیبهای گذشته مواجه نشوند، به آنان توصیههایی داشتند و از گردانندگان احزاب میخواستند که به این توصیهها توجه کنند.