در طول تاریخ، جنگها و عوارض سخت و نرم ناشی از آنها همواره مهمترین تهدیدات پیشروی جوامع بشری بودهاند؛ چرا که در پی وقوع جنگها و بر هم خوردن ثبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع درگیر تنش، به سرعت شرایط بروز نارضایتی، اضطراب و حتی خشونت در میان مردم فراهم میشود که عوارض برخی از آنها تا سالها بر پیکره کشورها و ملتها باقی میماند. در چنین وضعیتی، مدیریت افکار عمومی میتواند به حفظ ثبات و امنیت جامعه کمک شایانی کند.
در ابعاد ملی، مدیریت افکار عمومی به معنای تلاش برای شکلدهی و هدایت افکار و عقاید مردم در جهت منافع و اهداف خاص و مطلوب ملی است. این امر میتواند از طریق ابزارهای گوناگونی، مانند تبلیغات، رسانههای جمعی و آموزش عمومی انجام شود.
در وضعیت بحران، دولتها برای حفظ ثبات و امنیت جامعه، نیازمند حمایت شهروندان خود هستند. مدیریت افکار عمومی میتواند به دولتها کمک کند تا حمایت شهروندان خود را جلب کرده و از بروز نارضایتی و خشونت در جامعه و حتی اقدام در جهت براندازی جلوگیری کنند. البته باید به این نکته توجه داشت که در گذشته و در سایه نبود رسانههای اجتماعی فراگیر، دولتها به واسطه رسانههای جمعی تکسویه، مانند شبکههای رادیویی و تلویزیونی امکان مدیریت افکار عمومی را داشتند؛ اما در سالهای اخیر و در پی توسعه فناوریهای نوین ارتباطی، به ویژه ظهور رسانههای اجتماعی غیر متمرکز، مدیریت افکار عمومی پیچیدهتر از هر زمانی شده است. در چنین زمانهای، دولتها دیگر تنها با تکیه بر روشها و رسانههای سنتی کم اثر، اما پرهزینهای مانند رادیو و تلویزیون نمیتوانند افکار عمومی را به شکل مؤثر و مطلوب مدیریت کنند.
در گذشته، دولتها از ابزارهای گوناگونی برای مدیریت افکار عمومی در جریان جنگها و تنشهای ملی، منطقهای و حتی جهانی استفاده میکردند. در طول تاریخ، یکی از مهمترین این ابزارها، «سانسور» نام داشته است. دولتها با سانسور اخبار و اطلاعات مربوط به بحرانهایی، مانند جنگ و تولید اخبار و روایتهای امیدبخش، سعی میکردند افکار عمومی جامعهشان را از عوارض چند وجهی روانی و شناختی جنگها دور نگه دارند. دولتها از تبلیغات و پروپاگاندا نیز برای ایجاد روحیه ملی و بسیج مردم برای جنگ با دشمن استفاده میکردند. با این حال، این رویهها در عصر رسانههای فراگیر، یعنی زمانهای که دیگر رسانه در انحصار دولتها نیست، اثربخشی چندانی در حوزه مدیریت افکار عمومی ندارد. دیگر باید این واقعیت را پذیرفت که در عصر دیجیتال، با ظهور رسانههای اجتماعی، مدیریت افکار عمومی در جریان جنگها بسیار پیچیده شده است.
برای نمونه، در ماجرای عملیات طوفانالاقصی و شروع جنگ غزه دیگر رژیم صهیونیستی تنها به واسطه تسلط و نفوذ خود بر رسانههای سنتی غربی اعم از شبکههای رادیویی و تلویزیونی قادر نیست روایت مطلوب خود را به افکار عمومی جهان ارائه دهد و از این طریق افکار عمومی را در چارچوب سیاستهای خود مدیریت کند؛ چرا که هزاران رسانه غیر رسمی و شهروندی در حال تولید و بازنشر روایتهای متفاوت و حقیقی از بحران غزه هستند و در نتیجه عملاً رژیم صهیونیستی قادر به سانسور این روایتها نیست.
ژنرال اسکات میلر، آخرین فرمانده نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان طی یادداشتی در فضای مجازی به برخی از مهمترین تجربیات حاصل از مدیریت افکار عمومی در جریان بحرانهایی، مانند جنگ غزه اشاره کرده است که توجه به آن خالی از لطف نیست.
میلر وقوع جنگ و بحران را دوران تولید و انتشار انبوهی از شایعات و اخبار دروغین معرفی میکند که هر یک از آنها میتواند ضربهای جدی به افکار عمومی و اعتماد آنها به منابع رسانهای رسمی و معتبر وارد کند؛ از این رو سیاست سکوت که اغلب در پاسخ به شایعات و اخبار دروغین مبنی بر رویکرد سنتی «با دادن پاسخ به ادعاهای پوچ آن را تقویت نکنید» اتخاذ میشود، اشتباه است و نتیجه این رویکرد تقویت شایعات و افزایش تأثیر منفی آنها بر افکار عمومی است.
این ژنرال آمریکایی با مرور حوادث تجربیات چند سال اخیر سه راهکار برای مدیریت افکار عمومی در وضعیت بحران و جنگ مطرح کرده است که عبارتند از:
خلأ اطلاعاتی در شرایط وقوع بحران باید سریعاً با نشر حقایق پر شوند و نگهداری و منتشر نکردن هر گونه اطلاعاتی که میتواند به آگاهی مردم کمک کند، به دلایل مانند مسائل امنیتی و حفاظتی(که عمدتاً نشئت گرفته از سوگیری ذهنی اصلاح نشده تصمیمگیران نسبت به مسائل روز است) اغلب نتیجه معکوسی به بار خواهد آورد و زمینه را برای روایتپردازی مضاعف دشمنان مساعد خواهد کرد.
شفاف بودن و نمایش واقعیتها پیش از اینکه سایر بازیگران و رسانههای غیر رسمی از آنها پرده بردارند، باید مورد توجه قرار گیرد.
از آنجایی که امروزه دیدگاه افکار عمومی نسبت به موضوعات مختلف به سرعت شکل میگیرد و تغییر دادن آنها اغلب بسیار مشکل است، به ساختاری قابل اعتماد و بهنگام نیاز دارد که اطلاعات و اخبار موثق از محل وقوع بحران و تنش به سرعت در دسترس افکار عمومی قرار گیرد.
افزون بر توصیههای این ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا باید به این نکته توجه داشت که به مرور و شاید کمتر از پنج سال آینده به واسطه گسترش فناوریهای رسانهای و ارتباطی نوین، مانند اینترنت ماهوارهای شاهد از دست رفتن اثربخشی سیاستها و رویههای سنتی در حوزه مدیریت افکار عمومی خواهیم بود. بنابراین، از هم اکنون نهادهای مسئول باید اقدام به شناسایی و ایجاد ظرفیتهای نوینی در حوزه مدیریت افکار عمومی در شرایط بحران کنند. طبیعتاً همزمان با شناسایی ظرفیتها باید با تکیه بر ظرفیتهای نخبگان جوان و متخصص به سمت و سوی تغییر سیاستهای رسانهای نیز گام برداشت؛ چراکه تأکید بر رویههای قدیمی و منقضی شده مدیریت افکار عمومی نه تنها نتیجه مطلوب را به همراه نخواهد داشت، بلکه موجب تحمیل هزینههایی از جنس کاهش اعتماد عمومی به تریبونهای رسمی و افزایش سوءاستفاده دشمن از این آسیب و هدایت افکار عمومی در مسیر خلاف مصالح ملی خواهد شد.