یکی از تحولات اجتماعی خارقالعاده دهه 1980 تغییراتی بود که در دنیای رسانههای گروهی رخ داد. بسیاری از جوامع بزرگ به این نتیجه رسیدند که ناگزیرند از شیوه کنترل تمرکز یافته اطلاعات دست بردارند. دقیقاً همزمان با این تحول، در دموکراسیهای پیشرفته جهان، از جمله آمریکا حرکتی در جهت مخالف برای کنترل تمرکزیافته رسانههای گروهی آغاز شد؛ اما این بار کنترل از طریق حکومتها صورت نمیگیرد؛ بلکه در چند شرکت خصوصی انجام میپذیرد؛ به گونهای که روزنامهها، مجلات، شبکههای رادیو و تلویزیون، کتابها، فیلمها و بیشتر رسانههای دیگر به سرعت تحت کنترل شدید تعداد انگشتشماری از شرکتهای عظیم چند ملیتی قرار میگیرند.
با توجه به مشابهت اهداف سیاسی و اقتصادی تمامی شرکتهای خصوصی و خارقالعاده بودن مجموع قدرت انواع رسانههای امروزی، این واقعیت بسیار خطرناک به نظر میرسد.
امروزه، با وجود 25 هزار رسانه در آمریکا، تنها 23 شرکت اکثر تجارت مربوط به روزنامهها، مجلات، تلویزیون، کتابها و فیلمها را در انحصار خود دارند. میتوان گفت، الگوی نگرانکنندهای در حال شکلگیری است. در یکسو اطلاعات محدودی قرار دارد که هر فرد از طریق تجربه و تلاش شخصی خود کسب میکند و در سوی دیگر مسائل نامرئی جامعه، ملت، جهان و اطلاعاتی قرار گرفته که هر فرد برای جلوگیری از تبدیل شدن به موجود فاقد قدرت سیاسی به آنها نیاز دارد. آنچه این دو را به هم پیوند میدهد، رسانههای گروهی است و این سیستم ارتباطی به تعدادی مدارهای بسته تنزل یافته که صاحبان روزنامهها، مجلات، ایستگاههای رادیو و تلویزیون ترجیح میدهند آنچه که خود میخواهند یا مطالبی که به اهداف اقتصادی آنها کمک میکند، پخش کنند.
از آنجا که این عده انواع متفاوتی از رسانهها را در اختیار دارند، در نتیجه مالک یک کالای گران بها، یعنی مخاطب تضمین شده
(Guaranteed Audience) هستند که با سرمستی مالی از آن یاد میکنند؛ اما عبارت مخاطب تضمین شده به بیان دیگر همان مخاطب فریفته(Captive Audience) است.
شرکتهایی که بر بازار رسانهها مسلطند، اخبار، اطلاعات، افکار و اندیشه، فرهنگ عامیانه و دیدگاههای سیاسی را تحت سیطره و نفوذ خود دارند. همین شرکتها دقیقاً به دلیل نفوذشان بر برداشت مردم از جامعه، از جمله برداشتهای آنان از سیاست و سیاستمداران، که در رسانهها مطرح می شود یا نادیده گرفته میشود، از نفوذ قابل ملاحظهای در درون حکومت برخوردارند.
در یک نظام مردمی، رمز قدرت حکومت در پاسخ گو بودن آن، یعنی ارائه اطلاعات کامل و دادن حق انتخاب واقعی به رأیدهندگان نهفته است. درباره فعالیت رسانهها نیز همین نکته مصداق پیدا میکند؛ انحصار و کنترل تمرکزیافته رسانهها حق انتخاب واقعی را از میان میبرد.
برای نمونه، فهرستی از بنگاههای مسلط بر رسانهها را ذکر میکنیم:
شرکت نیویورکتایمز: ناشر روزنامه نیویورکتایمز؛
شرکت گانت: ناشر روزنامه یو اس آ تودی؛
شرکت تایمز میرور: ناشر روزنامه لسآنجلس تایمز؛
شرکت هرست: ناشر روزنامه سانفرانسیسکو اگزمینر (San Francisco Examiner).
این شرکتها و بسیاری دیگری از شرکتهای اقتصادی مسلط بر رسانهها اطلاعات را مدیریت میکنند که به معکوس شدن حقایق و بازنمایی غیرواقعی از فضای اطلاعاتی موجود منجر میشود؛ به همین دلیل عجیب نیست که امروزه میبینیم حقایق دنیا وارونه به گوش مردم میرسد و رسانهها تلاش میکنند رژیم صهیونیستی را از یک رژیم اشغالگر و متجاوز، به یک چهره مظلوم و ستم دیده تبدیل کنند و در این کار موفق هم میشوند، زیرا جریان رسانهای را در انحصار خود گرفتهاند.