شنیدهاید که همنشینی ما با هر کسی در این دنیا خلق و خوی ما را شبیه او میکند، اما آیا میدانید این همنشینی لزوماً همصحبتی و همدلی نیست. این تجربه عمومی همه ماست که وقتی در محیطی بوی عطر میآید، ما را هم خوشبو میکند. گاهی در کنار آتش نمینشینیم که لباس ما بوی دود نگیرد. حتی به ما سفارش شده است که با انسانهای ناباب رفاقت و همراهی نکنیم تا خلق و خوی آنها در ما اثر نگذارد. حال فرض کنید کسی در حال شرارت و اذیت و آزار اهل محل است، آیا میتوانیم در مقابل آن سکوت کنیم؟ هر کسی در این شرایط باشد، اولین چیزی که به ذهنش میرسد آن است که به او تذکر دهد و اگر توجهی نکرد یا قصد اهانت یا حمله داشت، فوری با پلیس تماس میگیرد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «قَلَّ مَن تَشبَّهَ بقَومٍ إلّا أوْشَكَ أنْ يكونَ مِنهُم»؛ اگر حليم و بردبار نيستى، خود را به بردبارى وادار كن(و همانند حليمان عمل كن)؛ زيرا كمتر شده است كسى خود را شبيه قومى كند و سرانجام از آنان نشود.(نهجالبلاغه، ح207) مرحوم شریف رضى در کتاب «خصائص الائمة» این کلام حکیمانه مولا را با اضافهاى روشنگر آورده و چنین نقل کرده است: «أفْضَلُ رِداء یُرْتَدى بِهِ الْحِلْمُ فَإنْ لَمْ تَکُنْ حَلیماً...»؛ برترین لباس، لباس حلم است و اگر حلیم نیستى، خود را مشابه حلیمان کن... .»(خصائص الائمّه، ص115) البته در این بیان گهربار موضوع حلم است، اما در قالبی خاص آمده است. حلم یک مثال است در اینجا که میتوان به جای آن موضوعات دیگر را هم قرار داد؛ مانند آنچه در بالا آمد. برای نمونه، همنشینی با ظالمان و مشابه آنان شدن در اندیشه و عمل میتواند ما را هم به جمع ظالمان بیفزاید. اگر با ظلم و ظالم سرِ سازش بگذاریم و آن را با سکوتمان تأیید کنیم، زمانی نمیگذرد که خودمان هم ظالمی میشویم که بیدلیل به دیگران ظلم میکنیم. مجالست، همنشینی، دوستی، مخالفت نکردن، واکنش نداشتن، توجیه کردن و... میتواند خلق و خوی ما را به یک منکر الهی و اخلاق شیطانی عادت دهد، بدون آنکه متوجهش باشیم یا احساس بدی به آن داشته باشیم. اهل بیت(ع) که زندگیشان پر از نور و معرفت بود، ما را به فراگیری علوم الهی، عمل به علوم و ممارست و مداومت به آنچه آموختهایم، امر فرمودند. یکی از آموزههای ایشان، «دفاع از مظلوم» و «مقابله با ظلم و ظالم» است. اهل بیت(ع) در زندگی دنیایی هیچگاه در مقابل ظلم و ظالم سکوت نکردند و هیچوقت اجازه ندادند افرادی بدون ترس و بیمحابا ظلم کنند. ایشان زندگی خود را وقف شناساندن ظلم و ظالم فرمودند و از محبان، اهل تقوا و مسلمانان میخواهند در برابر ظلم و ظالم سکوت نکنند و اینکار را روش و عادت زندگی خود کنند و روی آن اصرار داشته باشند. اهل بیت(ع) دستور دادند به مواجهه همهجانبه با ظلم، حتی شده با یک واکنش ساده؛ امام صادق(ع) میفرمایند: «خداوند در کتابش در حال حکایت سخن یهود فرمود: إِنَّ اللهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّی یَأْتِیَنا بِقُرْبان...؛ پس در جوابشان فرمود: پس چرا پیامبران خدا(ع) را پیش از این به قتل میرساندید؟ و این آیه درباره قوم یهود که در زمان محمّد(ص) بودند، نازل شد و اینها پیامبران را با دست خودشان نکشته بودند و در زمان آنها نبودند؛ بلکه پیشینیانشان که قبل از آنها بودند، کشتند و اینها بهجای آن قاتلها قرار داده شدند و خداوند اینها را جزء آنها قرار داد و کار پیشینیانشان را به اینها نسبت داد بهخاطر آنکه از آنها پیروی کردند و آنها را دوست داشتند.»(بحارالأنوار، ج۹۷، ص۹۵) اینکه اگر ما به ظلم ظالمی در صدها سال قبل راضی باشیم، شریک او در ظلم هستیم بههمان دلیلی است که در بالا گفتیم. رضایت دادن یعنی توجیهات و استدلالهای ظالم را پذیرفتن که همین باعث میشود به سمت ظلم کردن حرکت کنیم. عکس این موارد هم صادق است، مانند آنکه ما به حضرت لقمان(ع) و سخنان تربیتی او علاقه داشته باشیم. نتیجه این علاقه به فردی که چند هزار سال قبل زندگی کرده است، موجب توجه به شخصیّت، روش زندگی و سخنان او میشود. علاقه شیعیان به امامان خود هم میتواند همین نتیجه را در بر داشته باشد. تفاوتی نمیکند که ما به یک امر خوب یا بد در زمان حاضر راضی باشیم یا صدها هزار سال قبل. همراهی کردن با خوبی و بدی ما را به سمت آن میبرد و ما را شبیه آن میکند. پیامبر خدا(ص) میفرمایند: «خداوند عزوجل به داوود(ع) وحی فرمود که: ای داوود! هیچ بندهای نیست که ستمدیدهای را یاری رساند یا در ستمی که بر او رفته با او همدردی کند، مگر اینکه گامهای او را در آنروزی که گامها میلغزد، استوار نگه میدارم.»(الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۲) هر فعلی باید در ذهن انسان توجیه و نتیجهگیری شود تا مرتکب آن شود. اگر ذهن انسان توجیهگر ظلم باشد، خودش هم ظالم میشود؛ ولی اگر ذهن انسان و منش انسان به سمت مهر، محبت و انسانیت تمایل پیدا کند، آنچه در ذهن دارد، در عمل هم نشان میدهد.