یاسین و الرحمن نه، من الفتح میخوانم
خون شهیدانت تورا پیروز خواهد کرد
شام غبارآلود و تارت رو به پایان است
نور سحرگاهی شبت را روز خواهد کرد
مشکی نه، من در کف لوای سرخ میگیرم
گریه نه، من تکبیر میگویم در این غوغا
بر سینه از غم نه، که از هل من مبارزها
میکوبم و میگویم اینک نیستی تنها
اشک مجاهد لحظه جانبازیاش پیداست
در لحظه وصل حبیب از شوق میبارد
آری، مجاهد غیر از این جایی نمیگرید
صبر جمیلی در بلا و ابتلا دارد
زخمت زدند و خم به ابرویت نیاوردی
شایسته قد قامتت آری رجزخوانی است
در حال پیکاری تو وقت سوگواری نیست
از غرشت صحرای جنگ امروز طوفانی است
زخمت فراوان است، اما زنده میمانی
این وعده قطعی کلام پیر فرزانه است
آباد خواهد شد یکایک خانهها از نو
امروز اگر چه زیر بار ظلم ویرانه است
از چار سو بوی نجات و فتح میآید
از شش جهت نصر من الله میرسد در گوش
با یک نهیب شیرهای شرزهات ای قدس
گرگ و شغال از رعب و وحشت میشود خاموش
چاهی که سمتش میکشندت نابرادرها
قبر مخوف قوم بدکردار خواهد شد
پیراهن عزت برایت دوخته ایران
بدخواه تو عور و خفیف و خوار خواهد شد
ما صف به صف آماده جنگیم همراهت
باهم تقاص از ایل اسرائیل میگیریم
جشن رهایی جشن پیروزی کنار هم
در ساحل دشمن شکار نیل میگیریم
فردا از آن توست این را من یقین دارم
فردا تو را در اوج در پرواز میبینم
پایان کار دفع این آفات نزدیک است
در خاک حاصلخیز تو آغاز میبینم
امین عبداللهیان