مادرم هنوز نگران بونسای بود که رشد نمیکرد. فکر کردم شاید بهتر باشد مقاله را زیر و رو کنم و برایش از تابآوری بونسای بخوانم. از اینکه چطور در شرایط سخت هم میتوانیم رشد کنیم، حتی اگر در ظاهر چیزی پیدا نباشد. تابآوری همان کاری است که بونسای مامان به خوبی از پسش برمیآمد. آبی را که از قبل درون برگهایش جمع کرده بود، حالا جایگزین تمام کمبودهایش میکرد. این دقیقاً همان کاری است که باعث میشود شرایط بدی را که داریم، به نفع ما تمام شود. چطور؟ وقتی شرایط سخت میشود، به نظر میرسد همه چیز تمام شده و ته کشیده است. حتی امید درون ما به تلاطم میافتد و عین آب پارچ که لبریز شود، از دلمان بیرون میریزد و هدر میرود. کاری که باید بکنیم، این است که شرایطمان را از دریچه دیگری نگاه کنیم. بونسای مامان میتوانست آب ذخیره وجودش را راهی برگها کند و پیام زنده بودن و شادابی را به تمام برگهایش برساند. همین باعث میشد شرایط جوی حتی اگر به نفع گیاه نیست، به ضرر او هم نباشد یا حداقل آسیب کمتری متوجهش شود تا بالاخره ورق برگردد. به عکسهای مردم غزه که نگاه میکنم، بونسای وجودشان بغضم را با لبخند گره میزند. بغضم را که عقب میرانم، زنان و مردانی را میبینم که تابآوری را درست به غایت میشناسند. چیزیکه از غزه، قهرمان میسازد. ما روزی مفهوم تازهای به جهان ارائه خواهیم کرد. تابآوری در جنگ، نتیجهاش آتشبس نیست؛ بلکه شکوه شهادت و رهایی قدس است.