وا کرده طوفانِ الاقصی چشم کورت را
دیدی که با دست خودت کندی تو گورت را
سالم اگر یک درصد از غزه تو برگشتی
باید به خاطر بسپری رمز عبورت را!
پایان گرفته دوره گوسالهبازیها
گم کن از این اطراف ای گوساله گورت را!
تنها بیا میدان همین فردا اگر مَردی!
ای پهلوانپنبه، ببینم اوجِ زورت را!
تنها نسیم دیگری خاموش خواهد کرد
امروز و فردا آتش داغ تنورت را
یک بار دیگر بشنوم داری به غزه چشم؛
من میکشم از کاسه بیرون چشم شورت را
میپاشم از هم با نوک انگشت در بازی
من تارهای نازک بیت نمورت را
حالا که سربالا نخواهد رفت دیگر آب
ای غوک! ساکت میکنم من قور قورت را!