صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۲  ، 
کد خبر : ۳۵۳۰۸۷

بیا و بر امت مظلوم خود ترحمی کن

شما را از کودکی‌های‌مان مشق کردیم «آن مرد آمد، آن مرد در باران آمد، آن مرد با اسب آمد». ندیده عاشق‌تان شدیم، صدای‌تان را نشنیده پاسخ گفتیم. دعا کردیم که بیایید، سال‌های سال. 
آقاجان، در انتظارتان هستیم تا روزى که بیایید و عطر دل‏انگیز حضورتان در سراسر عالم بپیچد و دنیا از نور جمال‌تان روشن شود.
ما با جانى آماده قربانى شدن، چشم به راه‌تان هستیم تا بیایید و بى‏قرارى‌های‌مان را با یک تبسم آرام کنید. منتظرتان هستیم تا با حضورتان آبى بر آتش فراقمان بنشانید. آن زمان که باشید چقدر زندگی زیباست؛ چه خوش است لحظه‌ها. 
مولاجان! زخم‌های قلب‌مان را با رایحه‌ای‏ که مژده حضور شما را بر دوش مى‏‌کشد، تیمار می‌کنیم. دردهای‌مان را اگر تاب می‌آوریم، به سبب آمدن‌تان است. پس ای منتقم خون‌های به‌ ناحق ریخته‌ شده تاریخ، بغض سنگین مظلومان و دندان‌های از خشم به‌هم ساییده‌شده‌ مؤمنان را ببین؛ که با جان‌های به پشت لب رسیده‌ خود، تو را که آخرین فریادرسی می‌طلبند. بر امت مظلوم خود ترحمی کن به دعایی، یا آهی، یا کشیدن ذوالفقاری. بدم المظلوم عجل فی فرجک یا مولانا... .

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات