این چیست که چون دلهره افتاده به جانم؟
ای کاش چونان خر به گل خویش نمانم
هم سوختم از آتش و هم خجلت ارتش
ای دوست! پمادی ز usa برسانم
با کبکبه و دبدبه بودیم و مسلح
شلوار سه خطی شده کابوس جهانم!
خرکیفی من بوده گلم دائمی اما
از شنبه اکتبر، شدیداً نگرانم
بر سنگ نمیداد محل، هیچکس اما
حالا شده این سنگ همان فاتحهخوانم!
تنبانِ ترم یاد من انداخت که یک روز
با آب دهان پاک شود رد و نشانم