صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۷  ، 
کد خبر : ۳۵۳۸۴۷

گریه‌های غربت

قسم به «ان الانسان لفی خسر» خسران و پشیمانی ندیدنت و نشناختنت ذره ذره وجودم را پر کرده است. شوق دیدارتان بی‌قرارمان کرده است؛ ما را به حرفی، کلمه‌ای  و کلامی از زبان حیات‌بخش‌تان میهمان کنید. مگر ما غیر از شما چه کسی را داریم؟ کدام طبیب می‌تواند بی آنکه حرفی بزنیم، دردمان را درمان کند؟ کدام دوست می‌تواند وجودش آنقدر دلگرم‌کننده و امیدبخش باشد که همه غصه‌های‌مان را فراموش کنیم؟ چه کسی می‌تواند بگوید درست می‌شود و ما خیال‌مان خوش باشد که بله! حتما درست می‌شود؟ 
مولاجان! این سرگردانی و دلتنگی تا چه زمان پر و بال خواهد گرفت؟ دوری شما را با چه زبانی راز و نیاز کنیم که بیایید؟ ما می‌خواهیم جواب زندگی‌مان را از شما بگیریم. بر ما سخت است که از زبان غیر شما پاسخ بگیریم؛ سخن مسرت بخش بشنویم.
ای پسر فاطمه! قسم به لحظه لحظه دلتنگی، حال و روز ما این است: «هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُكَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلا هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَی الْقَذَی»؛ آیا کسی هست که با من هم‌ناله شود؟ آیا کسی هست که من اشک‌هایم را با گریه‌هایش پیوند بزنم؟آیا کسی هست که من غریبانه سر بر شانه‌هایش بگذارم و های‌های بگریم؟آیا شعله هیچ چشمی همزبان اشک‌های من خواهد شد، آیا مویه‌های من در این برهوت غربت طنین همراهی خواهد یافت؟
 گاهی دلتنگی یک کلمه نیست؛ بلکه بخشی از زندگی است که تمام وجود آدمی را در خود غرق می‌کند. آقا جان، ما دلتنگ شماییم و این دلتنگی از همان کودکی در وجود ما ریشه دوانده است. هر گاه کارد به استخوان می‌رسید و مشکلات سر تا پای‌مان را می‌گرفت، نام شما بود که می‌توانست معجزه کند. اگر کسی بدهکار بود، غریب بود، بیمار بود، اسیر بود، در معرکه بود و همه راه‌ها به رویش بسته بود، تنها معجزه نام شما بود. ما اینطور بزرگ شده‌ایم؛ در تمام این سال‌ها اگرچه کم بوده‌ایم برای‌تان، اما همیشه در نام شما به دنبال معجزه گشته‌ایم «یاصاحب‌الزمان(عج)».

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات