در دوران اوج گرفتن صنعت بردهداری، استعمارگران اروپایی یک سلسله مراکز تجارتی و دژهای نظامی برای جمعآوری و صدور اسیران و بردگان در آفریقا ساختند که در سراسر طول کرانه غربی آفریقا از سنگال تا آنگولا وجود داشت. بازارهای عمده برده، خلیج گینه و آفریقای غربی، شرقی و گرمسیری بودند؛ در حالی که خلیج کوچک بنین و بخشهای خط ساحلی ساحل طلا، کنگو، آنگولا و برخی نواحی دیگر، مناطق صدور برده به شمار میآمدند.
بردگانی که از این مراکز، آماده انتقال به مستعمرات آمریکایی یا آسیاسی میشدند، به شدت تحت ظلم و ستم قرار داشتند. برخورد غیرانسانی از آفریقا آغاز میشد؛ جایی که بردگان را به زنجیر کشیده، وادار میکردند به سمت ساحل حرکت کنند؛ این فاصله گاه به هزاران مایل میرسید. طی این راهپیماییها از هر پنج سیاهپوست اسیر، دو نفر جان خود را از دست میدادند. بازماندگانی که به ساحل میرسیدند تا زمان فروش در قفس زندانی میشدند.
در میان بردگان، زنان سیاهپوست وضعیت دشوارتری داشتند. یک تاجر برده از وضعیت بسیار وخیمی که زنان سیاهپوست، زمان عبور دادن از اقیانوس متحمل میشدند، گزارش داد: «من زنان بارداری را دیدم، درحالی که به اجساد زنجیر شده بودند، بچه به دنیا آوردند.»
بردگان دیگر هیچ دلخوشی برای تداوم زندگی نداشتند و کورسوی امیدی در افق پیشرو نمیدیدند. تنها آنهایی که از روحیه بالاتری برخوردار بوده و دل به آرزوهایی دست نایافتنی خوش کرده بودند، اندک شادی باقی مانده در قلبشان را به اشتراک میگذاشتند! «جان لیتل» که روزگاری بردگی را تجربه کرده است، در خاطراتش مینویسد: «آنها میگویند بردهها خوشبختند چون شادی میکنند و میخندند؛ خود من و چهار نفر دیگر روزی دویست شلاق میخوردیم و پاهایمان در غل و زنجیر بود؛ با این حال شب هنگام آواز میخواندیم و میرقصیدیم و دیگران را با تلق تلق زنجیرهایمان میخنداندیم. باید هم مردمان خوشبختی بوده باشیم! این کار را میکردیم تا از رنج خود بکاهیم و نگذاریم تمام قلبمان بشکند، به راستی که این به اندازه انجیل حقیقت دارد!»
در این شرایط، آمار خودکشیها در میان آنان رو به افزایش بود. اربابان برای کنترل بردگان و مهار و مدیریت آنان از سختترین قوانین استفاده میکردند. بردگان فراری با احتمال خطر مرگ و شکنجه خود را به مخاطره میانداختند. حتی اگر آنها را در حال نقشه کشیدن برای فرار مییافتند، به طرز هولناکی مجازات میکردند. بردهها را میسوزاندند، فلج میکردند و میکشتند. سفیدپوستان بر این باور بودند که برای جلوگیری از سرکشی سایرین، مجازاتهای شدید لازم است.