جزایر سهگانه خلیجفارس از تنب کوچک و بزرگ تا ابوموسی در مالکیت بلاشرط ایران اسلامی قرار دارند و زمانی جزء مجمع الجزایر هرمز شناخته میشدند؛ جزایری که پس از کشف منابع نفتی در خلیجفارس و نیز صفبندی بلوک شرق و غرب در خلال جنگ سرد، ارزش طلا پیدا کرد و بر سر سابقه مالکیت برخی از جزایر آن ادعاهایی مطرح شد. این جزایر همانطور که گفته شد، به دلیل همجواری با بخش عمیق خلیجفارس و اشراف بر تنگه هرمز که شاهراه نفت است، اهمیت بسیاری دارد.
جزیره ابوموسی در خلیجفارس، بین بندر لنگه و شارجه قرار دارد؛ اما فاصلهاش از ایران بسیار کمتر از شارجه است. جزیره تنب بزرگ در جنوب جزیره قشم و در حد فاصل بندر لنگه و رأسالخیمه قرار دارد. تنب بزرگ در کمترین فاصله خود با خاک ایران در 31 کیلومتری جنوب جزیره قشم واقع شده است. 50 کیلومتر تا بندر لنگه و 70 کیلومتر تا رأسالخیمه فاصله دارد. جزیره تنب کوچک هم در جنوب بندر لنگه و غرب جزیره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن از تنب بزرگ دوازده کیلومتر و تا بندر لنگه پنجاه کیلومتر است، اما تا کرانههای رأسالخیمه نزدیک به 92 کیلومتر فاصله دارد.
این جزایر سهگانه پیش از اشغال به دست بریتانیا از توابع بندر لنگه به شمار میرفتند و معمولاً حاکمان ایرانی لنگه مأمورانی را از جانب خود برای اداره امور این جزایر منصوب میکردند. حتی در تمام طول مدت اشغال این جزایر از سوی بریتانیا تا سال 1971، این جزایر کماکان در طرح تقسیمات کشوری جزء خاک ایران به شمار میآمدند و پس از بازگشت این جزایر به خاک ایران در سال 1971، جزایر مذکور به صورت توابع استان هرمزگان درآمدند.
ادعاهای توخالی
باید اذعان داشت، این جزایر سهگانه سالهاست موضوع مباحث مرزی میان ایران و امیرنشین امارات قرار گرفتهاند، هرچند این ادعاها از نظر حقوق بینالملل پوچ و توخالی بوده و خیلی مورد توجه نیست؛ اما برای کشور ما که از طریق خلیجفارس به آبهای آزاد جهان دسترسی دارد، ارزش ژئوپلیتیک دارد. حالا دولت امارات متحده عربی هر از چند گاهی و به بهانههای گوناگون موضوع جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک را مطرح میکند و مدعی میشود که این جزایر اشغالی است. بلافاصله پس از هر ادعایی، شورای همکاری خلیجفارس هم از مواضع این دولت حمایت میکند؛ در حالی که مالکیت بلاشرط ایران بر این جزایر، محلی از شک ندارد.
اهمیت این جزایر سهگانه از نظر جغرافیایی و ژئوپلیتیکی و البته ارزش نفت در آبهای منطقه سبب شده است که اهمیت بسیاری برای کشورهای اطراف خلیجفارس و البته کشورهای غربی هم داشته باشد؛ اما مسئله مهم و اساسی اینکه نقشه ایران در بسیاری از دورههای تاریخی نشان میدهد این سه جزیره متعلق به ایران بودهاند.
ریشههای تاریخی
اروپاییها قرنها پیش وقتی متوجه این اهمیت شدند، به منطقه آمدند. پرتغالیها در زمان صفویان جزایر این دریا را اشغال کردند و حدود 80 سال بر آن مسلط شدند. با نگاهی به تاریخ این سرزمین پهناور باید گفت، حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در دورههای پادشاهی هخامنشی، اشکانی و ساسانی ریشه دارد و مدارک و مستندات بسیاری از نقشههای تاریخی ایران هخامنشی و ساسانی مؤید این امر است.
با این حال، این جزایر سهگانه در سال ۱۹۴۸ میلادی به طور کامل به اشغال امپراتوری بریتانیا به عنوان قیم رسمی امارات درآمد، اما تا سال ۱۹۷۱ هیچ یک از دولتهای وقت ایران این اشغال را نپذیرفتند و ابوموسی به همراه تنب بزرگ و کوچک در تقسیمات کشوری ایران قرار داشت.
در سال ۱۹۷۱، پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروج نیروهای نظامی این کشور از منطقه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک پس از نزدیک به ۷۰ سال شکایتهای مداوم دولت ایران علیه اشغالگری بریتانیا به ایران بازگردانده شدند و در سال ۱۹۹۲ ایران کنترل کامل این جزایر را به دست گرفت. اما امارات متحده عربی که زمانی در پی اشغال انگلیس خود را صاحب و مالک این جزایر میدانست، هر از چند گاهی با همراهی کشورهای عربی حوزه خلیجفارس بر مالکیت این جزایر اصرار میکند و بیانیههایی هم از سوی اتحادیهٔ عرب برای حمایت امارات متحده عربی منتشر میشود؛ اما ایران آنها را بیاساس میداند و بر اساس پیشینه تاریخی و فرهنگی، این جزایر را کاملاً متعلق به ایران میداند.
تاریخ میداند!
حتی اسناد و مدارک بینالمللی هم تأیید میکنند که این جزایر از نظر تاریخی برای قرنها بخشی از خاک ایران بودهاند و اسناد حقوقی، تاریخی و ژئوپلیتیکی مختلفی نیز در این زمینه چه در ایران و چه دیگر کشورها وجود دارند که گزاره مذکور را تأیید میکنند، اما با تضعیف حکومت قاجار در ایران و توسعه بریتانیا در منطقه خلیجفارس، جزایر سهگانه ایران قاجاری نیز به کنترل نیروهای انگلیسی درآمدند. طی 50 سالِ بعد، لندن اداره جزایر مذکور را به شیوخ شارجه و رأسالخیمه که از سوی انگلیسیها منصوب شده بودند، واگذار کرد.
در حافظه تاریخ ثبت شده است که در تاریخ 30 نوامبر سال 1971، یک روز پس از آنکه نیروهای بریتانیایی منطقه را ترک کردند و تنها دو روز قبل از آنکه امارات به یک فدراسیون رسمی تبدیل شود، حاکمیت ایران بر جزایر مذکور به نحوی مشروع اعاده شد. نیروهای نظامی ایرانی در ابوموسی به صورت رسمی از سوی برادر شیخ شارجه مورد استقبال گرفتند و در همان روز، ایران و شارجه یک یادداشت تفاهم امضا و بر حق ایران در زمینه مالکیت بر جزایر سهگانه تأکید کردند. یادداشت تفاهم مذکور حضور نیروهای نظامی ایرانی را تأیید میکرد و در عین حال به شارجه اجازه میداد تا یک پاسگاه محلی پلیس با پرچم خود داشته باشد و البته انرژی برابر و حقوق ماهیگیری یکسان برای هر دو طرف نیز به رسمیت شناخته شد.
استدلالهای بیمنطق
چند وقت بعد، دولت تازه تأسیس امارات متحده عربی ادعای کنترل کامل بر جزایر سهگانه ایرانی را مطرح کرد؛ مقامات اماراتی درباره ادعاهای خود با محوریت جزایر سهگانه بر استدلالهای مرتبط با قومیت عربِ حاکمان محلی این جزایر در طول تاریخ تأکید کردهاند؛ اما به اذعان تاریخ و استدلال تاریخشناسان این ادعاها از حیث تاریخی درست نبوده و در عین حال، از منظر قانونی و حقوقی معیوب و استدلالهایی بیمنطق هستند.
پایه اصلی ادعاهای امارات این است که اعراب بر جزایر سهگانه طی قرنها حکومت کردهاند. آنها در این زمینه بر حکومت شیوخ شارجه و رأسالخیمه بر جزایر سهگانه اشاره میکنند و اینکه این جزایر پیشتر، بخشی از امپراتوری دریایی عمانی بودند. این در حالی است که این ادعاها به این واقعیت که شارجه و رأسالخیمه تنها به عنوان حکومتهای محلی اختیار و قدرت داشتند و اینکه این مسئله نیز به آنها از طریق بریتانیا واگذار شده بود، بیاعتنا هستند.
اما آنچه اهمیت دارد، اینکه تمامی اسناد تاریخی نشان میدهند، حتی این ادعای حاکمیت هم از طریق شهر بندری ایرانی لنگه انجام میشده و بنابراین باز هم حکومتهای محلی، تحت تسلط و کنترل ایران بودند و امارات باز هم نمیتواند با استدلالهای پوچ ادعایی در قبال جزایر سهگانه خلیجفارس داشته باشد و تمام دیدگاههای تاریخی نیز بر آن تأکید میکنند.