تنها منجی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن
باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن
این خاک تشنه بیتو به باران نمیرسد
باغ خزانزده به بهاران نمیرسد
خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست
مولای من بیا که جهان بیقرار توست
تنها تو منجی بشر و آدمیتی
اصلاً تویی که فلسفه خاتمیتی
تو سِرّ سجدههای ملائک بر آدمی
تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی
ماتمکدهست کعبه بیتو، خلیل عشق
چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق
با صد هزار جلوه مشهود میرسی
با نغمه الهی داوود میرسی
موسی شدی و طور به سویت شتافتهست
نیل است که به شوق تو سینه شکافتهست
مولا بیا به دین بده روح دوبارهای
با ذوالفقار فتح، شکوه دوبارهای
برپاست نهروان و جملهای دیگری
بیتالحرام و لات و هُبَلهای دیگری
هر سنگ را نگاه تو سجّیل میکند
یا هر پرنده را چو ابابیل میکند
باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی
باز آ که باز عدل علی را علم کنی
در چشم تو شکوه الهی خلاصه است
صلح و جهاد تو همه عین حماسه است
برپا شدهست در دل عالم چه محشری
دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری
یوسف رحیمی
باذن الله
رسیده وقتِ تقابل کنون باذن الله
شود سپاهِ عدو غرقِ خون باذن الله
به انتقامِ شهیدان، سیوفِ منتقمان...
سر از نیام کشیده برون باذن الله
صبور و سرو صفت رو به خصم اِستادیم
کنیم دشمنِ خود را زبون باذن الله
چنان هجوم به سویش بریم کز وحشت
شوند منهدم از اندرون باذن الله
بهدست تک تک ما میشود بهزودی زود
دژِ بلندِ جفا سرنگون باذن الله
لوای حیدری آنجا که در فراز آید
شود هرآنچه جز او واژگون باذن الله
قسم به وعده قرآن که فتح نزدیک است
و نحن منتصرا غالبون باذن الله
امین عبداللهیان