مناسبتهای تقویمی تلنگری است برای توجه به یک موضوع و جلوگیری از فراموشی در روزمرگی. اما باید دانست که این مناسبتها فصل برداشت اقدامات این حوزه در طول سال است؛ وگرنه برای مسئولان و مجریان، در این تقویم پرمناسبت، به قالبی بدون محتوا، تکراری ملالآور و بنری تبدیل میشود.
روزهای دهه فجر یکی از این ایامی است که انتظار میرود متخصصان حوزه دفاع مقدس به تبیین آن همت بگمارند و شبهاتی را که در این حوزه به انقلاب اسلامی میشود، پاسخ دهند. یکی از شبهاتی که در طول سالهای متمادی در بین جوانان رایج بوده و حتی برخی از جوانان انقلابی از آن اطلاعات کافی ندارند، مسئله انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است. برخی معتقدند، یکی از عوامل اصلی آغاز جنگ نابسامانی سالهای ابتدایی شکلگیری انقلاب اسلامی است. آنها میگویند به دلیل اینکه انقلاب اسلامی تازه مستقر شده بود، شرایط درست و درمانی برای اداره کشور نداشت و همین نبود انسجام و روی هوا بودن کشور اوضاع را برای آغاز جنگ آماده کرده بود. در این گزاره سؤالى که پیش میآید، این است که آیا پهلویها از گردونه سیاست و قدرت کنار رفته بودند یا اینکه در آتشافروزی بین ایران و عراق دستی داشتند؟
در همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، دستهای خونآلود سلطنتطلبان در غائله کردستان نمود عینی پیدا کرد؛ به گونهای که سِر شاپور ریپورتر یکی از افراد نزدیک به محمدرضا پهلوی و عامل سازمان جاسوسی انگلیس همراه با ارتشبد آریانا، سپهبد رضوانی، سردار جاف، دکتر حسن جاف و سروان مختاری با دریافت پول از انگلیس و صدام، اردوگاه آموزش نظامی در کرکوک به وجود آورد.
او نیروهای گروهکهای ضدانقلاب را آموزش داد و آنها را برای خرابکاری روانه مرزهای غربی و شمال غربی ایران کرد. «فرح پهلوی» در خاطراتش آورده است: «شاپورخان (شاپور ریپورتر) سپهبد سعید رضوانی را با یک میلیون پوند پول نقد نزد ارتشبد بهرام آریانا فرستاد تا آنها در مرزهای غربی ایران اقدام به تشکیل کانونهای مقاومت کنند.»
درباره نقش شاپور بختیار در این میدان مبارزه و همدستی با عناصر بعثی باید به نوشتههای یکی از مسئولان بخش خاورمیانه وزارت خارجه انگلیس به نام «کریس رندل» اشاره کرد. رندل در گزارش خود نوشته است: «یکی از دلایل یورش بیمحابای حکومت عراق به خاک ایران، اطلاعات گمراهکننده ایرانیان تبعیدی از جمله شاپور بختیار، مبنی بر این بود که احتمالاً به دلیل وجود اغتشاش در ارتش و بیثباتی رژیم به دلیل مخالفت مردم، به ویژه در خوزستان، ایران قادر به جنگ نخواهد بود و مخالفت مردم موجب برافراشته شدن پرچم نیروهای آزادیبخش خواهد شد.» ممکن است برخی به اصرار بختیار بر پایان یافتن جنگ عراق علیه ایران، شش ماه پس از آغاز حمله اشاره کنند، اما باید توجه کرد که آن مخالفت لاحق، چیزی از تشویق و حمایت سابق کم نمیکند. «مجید تفرشی» پژوهشگر تاریخ مقیم لندن که اسناد وزارت خارجه انگلیس را بررسی کرده است، در این باره میگوید: «بختیار در آستانه حمله در مصاحبه با بیبیسی (در روز دوم مرداد سال ۱۳۵۹، دو ماه قبل از حمله صدام به ایران) گفته که ما با همه کسانی که به سرنگونی حکومت ملاها کمک بکنند، همکاری میکنیم. اختلافاتمان را هم با صدام حسین بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی حل میکنیم. یعنی در آن زمان آشکارا میگوید که با صدام حسین علیه حکومت ایران همکاری دارد. اما با فرسایشی شدن جنگ و مقاومت در ایران، بختیار و ارتشبد اویسی به تردید میافتند که آیا این راه به پیروزی میرسد. مثلاً شش ماه بعد از جنگ بختیار به صراحت با جنگ مخالفت کرده و گفته جنگ باید تمام شود.»
جالب آنکه برخی تلاش میکنند بختیار را مخالف کشتار مردم به دست صدام نشان دهند؛ ادعای دلسوزی بختیار که قابل اثبات نیست، ولی همین هم اذعان آنان به ارتباط بختیار با صدام و دادن مشاوره به او برای نحوه مدیریت جنگ است! از جمله «سیروس آموزگار» وزیر ۳۵ روزه کابینه بختیار میگوید: «یکبار که عراق به شهرهای مختلف ایران مدام حمله میکرد، دکتر بختیار گفت که آقا! چرا اینقدر آدم میکشید؟ شما به راحتی میتوانید جلوی درآمد ایران را با بمباران خارک بگیرید. همه گفتند که بختیار پیشنهاد کرده برید خارک را بزنید. آنچه دکتر بختیار میگفت این بود که شما به جای آدمکشی بروید یک دستگاه را بزنید تا ایرانی کشته نشود که آن را چقدر هم بزرگ کردند.»
صرف نظر از این موارد، بختیار چه قبل و چه در تمام طول جنگ و تا سال ۱۳۶۹، کمکهای مالی بسیاری برای مبارزه با جمهوری اسلامی از صدام حتی زمان تجاوز او به ایران دریافت میکرد و این رابطه مالی خائنانه، مورد تأیید خود بختیار و حامیان او نیز هست.
همچنین دو سال قبل بود که خبری در شبکه خبری «الاتجاه» عراق مثل بمب ترکید و اسنادی را درباره حمایت فرح پهلوی از رژیم ملعون بعث افشا کرد. شبکه «الاتجاه» طبق اسنادی از سرویس اطلاعات رژیم بعث گزارش داده است، خانواده محمدرضا شاه و معاونانش در زمان جنگ تحمیلی با کمک برخی از نزدیکان بختیار تلاش کردند تا صدام در جنگ پیروز شود.
بر اساس این اسناد، برخی تجهیزات نظامی که ایران در دوره شاه خریده، اما تحویل نگرفته بود، با موافقت «فرح پهلوی» همسر شاه برای بمباران شهرهای ایران به رژیم بعث داده شد.
افزون بر اینها، افرادی هم از مقامات رژیم پهلوی و فرماندهان ارتش شاهنشاهی یا رؤسای ساواک بودند که با رژیم بعث عراق به صورت غیر تشکیلاتی همکاری داشتند. برخی از آنها پس از فرار از ایران به بغداد رفتند و برای به دست آوردن دوباره قدرت دست به دامان رژیم بعث عراق شدند.
طبق اسناد به جا مانده از لانه جاسوسی آمریکا، سرتیپ حمید شیرازی و سرهنگ هاشم کامبخش در سال ۱۳۵۸ (یک سال پیش از حمله عراق به ایران) با سازمان جاسوسی آمریکا همکاری کردند و وظیفه داشتند در بین نیروهای مسلح ایران نفوذ کنند، اطلاعات لازم از نیروهای دریایی و هوایی و روحیه خلبانهای ایرانی و نیز میزان توانایی نیروهای مسلح ایرانی در صورت حمله عراق به ایران را به دست آورند.
روزنامه «نیویورکتایمز» نیز یک هفته پس از آغاز جنگ تحمیلی در گزارشی نوشت: «ژنرالهای ایرانی که پس از انقلاب از ایران گریختند، اطلاعات جنگی در اختیار عراقیها قرار دادند.»