«رابرت پارک» جامعهشناس مکتب شیکاگو، به آنچه امروزه «فرآیند برجستهسازی» نامیده میشود، این چنین اشاره کرده است: «خارج از همه رویدادهایی که اتفاق افتاده و هر روزه به وسیله گزارشگران، مصححان و سازمانهای خبری ثبت میشوند؛ سردبیر مربوطه مواردی را برای انتشار انتخاب میکند که از نظر او نسبت به سایر موارد از اهمیت و جذابیت بیشتری برخوردارند. او مطالب اضافی را محکوم به فراموشی و انداختن در سطل زباله میکند، بنابراین همه روزه مقدار بیشماری اخبار از بین رفته وجود دارد.»
پارک بین مسائلی که به موضوعات عمومی تبدیل میشدند و آنهایی که چنین نبودند، تمایز قائل میشد. «والتر لیپمن» محقق تبلیغات سیاسی و افکار عمومی اولین متفکری بود که درباره مفهوم برجستهسازی، فردی پیشاهنگ و ممتاز به شمار میآند. این ستوننویس و مفسر تأثیرگذار روزنامه و مشاور همیشگی ریاستجمهوری آمریکا به دلیل کتابی که در سال 1922 با عنوان «افکار عمومی» نوشت، در میان سایر محققان بسیار شناخته شده است. لیپمن در آن کتاب درباره جهان خارج و تصاویر موجود در ذهن، مطالبی را نوشته بود. او استدلال میکرد که رسانههای جمعی نقطه اتصال اصلی میان رویدادهایی که در جهان اتفاق میافتند و تصاویر این رویدادها در ذهن ما خواهند بود.
برجستهسازی از طریق رسانهها فرآیند حساب شده و مهمی است که برای جلب توجه مردم، نخبگان و سیاستمداران به کار گرفته میشود. درباره این کارکرد و مطالب، تحقیقات متعددی صورت گرفته که بخشی از آنها در کتابی با عنوان «مبانی برجستهسازی رسانهها» نوشته «جیمز دیبرینگ» و «اورت راجرز» آورده شدهاند. رویکرد اصلی این کتاب نقش رسانههای گروهی ایالات متحده آمریکا در شکلدهی افکار عمومی و اولویتبندی مطالب در زمینههای گوناگون و در شرایط مختلف از سوی رسانه است؛ ولی از آنجایی که این نقش در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری دیپلماتیک نیز نقش حساس و مؤثری ایفا میکند. در این بخش به طور مختصر به این جزء از موضوع برجستهسازی پرداخته میشود.
گردانندگان سیاست در اقصی نقاط دنیا به خوبی دریافتهاند که قدرت آنها در چمبره تارهای رسانهها قرار گرفته است و تنها در صورتی میتوانند از این موهبت استفاده کنند که حداکثر مساعدت و همکاری از سوی رسانهها انجام شود. به همین منظور از رسانهها خواسته میشود مطالب و موضوعات مورد نظر سیاستمداران را با آهنگ و ریتمی ملایم و گاه تند بر صفحه ذهن مخاطبان نقش ببندند و رسانهها با ظرافت هر چه تمامتر و با توسل به شیوهها و روشهای خود این خدمت با ارزش را ارائه دهند؛ یعنی رسانهها در یک مقطع چند ساعته توجه همه مخاطبان دنیا را به موضوع انرژی هستهای در ایران یا کرونا در چین یا هر موضوع دیگر جلب میکنند. این جلب توجه به صاحبان قدرت امکان میدهد که وقتی اذهان مخاطبان آماده و مشتاق شنیدن و دریافت اطلاعات شد، پیام و بسته سیاسی خود را به آنها ارائه دهند و مخاطبان نیز که از قبل دستگاه گوارش ذهنی خود را برای بلعیدن این بسته آماده کردهاند، به راحتی موضوع مورد نظر را هضم و جذب میکنند. به عبارت سادهتر، اگر مخاطبان آمادگی ذهنی لازم برای شنیدن و دریافت اطلاعات را نداشته باشند، ارسال بستههای خبری نه برای مخاطبان عام و نه برای نخبگان سود چندانی ندارد و به اصطلاح پیام به گروه هدف اصابت نمیکند. رسانهها برای انجام این مرحله آموزشهای لازم را طی کردهاند. به همین دلیل در مواقع نیاز بدون فوت وقت و با کمترین هزینه این مقصود حاصل میشود. در این راستا شبکههای گوناگون بینالمللی کمال همکاری و معاضدت را با یکدیگر به عمل میآورند و به یکباره مخاطبان با یک محتوا و بستهبندیهای گوناگون مورد بمباران اطلاعات قرار میگیرند. این نوع همکاری مسئله اتفاقی نیست؛ بلکه از یک سازماندهی و سیستم شبکهای قدرتمند ناشی میشود که پشت پرده آن را سیاستمداران خبره و همه کاره تشکیل میدهند.