ثانیهها پشت دروازه دلتنگی توقف کردهاند و لحظه ورودت را به انتظار نشستهاند. نگاه کنید که زمان چگونه از هجر شما همچون شمع ذره ذره آب میشود! مولاجان کی میآیید که ما قطرههای سرگردان به دریای محبت و شجاعت و مهربانی شما بپیوندیم؟
برای ديدارتان لحظهشماری میکنیم. همچون گمشدهای در کویر که به دنبال آب است. اين تشبيهى بيش نيست، چرا که دنياى امروز بدون حضور شما از کوير و تشنگی به مراتب سختتر است. وقتی دشمنان اسلام و انسان بر کشتار مظلومان افتخار میکنند و نشان افتخار میگیرند مگر این جنایت با تشنگی مقایسه میشود؟
به امید دیدن روی شما هر جمعه جوانه میزنیم و به امید دیدار شما از روزنههای خشک درخت تنهاییمان بیرون میآییم؛ چرا که مفهوم و معنای روییدنمان شمایید. وجودت شماست که شوق زیستن و ایستادن را برای ما معنا میکند. ای کاش دیدارتان را میشد رقم زد. ای کاش راهی را میدانستیم تا زیارتتان کنیم. «هَلْ إِلَيْک يَابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقىٰ؟»