تقویم تاریخی انقلاب اسلامی روز ششم بهمن سال 1360 را روز پرماجرایی برای شهر آمل به ثبت رسانده است. گروهکهای تجزیهطلب و تروریستی با پشتوانه و امکانات کشورهای غربی و شرقی، به ویژه شوروی سابق به دنبال اجرای نقشهای بودند که استانهای شمالی ایران از شهر گنبد کاووس استان گلستان در حال حاضر و استان مازندران و تا شهر آستارای استان گیلان را به اشغال خود درآورند. ماهیت این جریان که مارکسیستی و کمونیستی بود، با حمایت جدی شوروی سابق همراه بود و مجموعهای با عنوان «اتحادیه کمونیستها» نامگذاری شده بود؛ البته افزون بر گروهکهای کمونیستی ایران، مانند حزب توده، چریکهای فداییان خلق، کوملهایها، دموکراتها و سایر گروهکهای این چنینی، برخی گروهکهای التقاطی به ویژه سازمان منافقین خلق و ... در این آشوب و بلوای چند روزه ایفای نقش میکردند. برنامه آنها از قبل این بود که ابتدا جاده هراز، راه مواصلاتی تهران ـ شمال را قطع کنند و بعد یک گروه ۱۰۰ نفره از جنگلهای شمال مسلحانه وارد شهر شوند و با جمعی از هواداران آنها مراکز اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اداری دولت را تصرف کنند. گفتنی است، البته در روز پنجم بهمن تا حدودی موفقیت هم به دست آوردند و برخی از ساختمانها، مانند ژاندارمری، شهربانی، سپاه، بسیج و کمیته و... را به اشغال درآوردند؛ اما وقتی این خبر پخش شد، مردم محلهها مطلع شدند و به سرعت عکسالعمل نشان دادند و با حضور خود مبارزه را شروع کردند و با زدوخوردهای شدید از صبح روز ششم بهمن تا غروب، غائله را خاتمه دادند و تعدادی از سران آنها دستگیر و عدهای هم کشته شدند. البته از نیروهای رزمنده و مقاومت مردمی هم حدود چهل نفر شهید شدند که جا دارد یادی کنیم از سردار ناصر شعبانی که فرماندهی نیروهای مردمی را عهدهدارشده بود. این غائله پیچیده و بزرگ در عرض یک روز با تلاش شبانهروزی و همت بلند نیروهای واحد اطلاعات سپاه در آن ایام خاتمه پیدا کرد.
محسن رضایی در خاطراتش میگوید: «با بازجویی از افرادی که در آمل و لاهیجان و جاهای دیگر دستگیر شده بودند به اندازه کافی اطلاعات به دست آوردیم. سپس شناساییها را انجام دادیم. زمانی که شناسایی ما در دشت و بندر انزلی کامل شد، به دوستان دستور دادیم دستگیریها را شروع کنند.» آقا محسن که به مدت ۹ روز در آن منطقه آشوب حضور داشته، درباره نحوه به کارگیری نیروهای مقاومت مردمی میگوید: «در پایان روز حادثه اولین گزارش را برای احمد آقا [حاج احمدآقا خمینی] فرستادم و گفتم برای مقابله با گروهها سه نیروی عمده عمل کردهاند، یکی نیروهای سپاه پاسداران که از شهرهای دیگر آمده بودند، نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران شهر آمل و مردم شهر. من خدمت احمدآقا گفتم که نیروهای مردمی که خودشان اسلحه به دست گرفته و میجنگیدند، اگر بیشتر از پاسدارها و نیروهای اطلاعات نبودند، کمتر هم نبودند، در حقیقت مردم گروه گروه محله خود را سنگربندی کرده و دفاع میکردند. وقتی متوجه شدند بعضی از اشرار واقعا جنگلی نیستند، بومی منطقه نیستند و از شهر دیگر آمدهاند غیرت مردم آمل گل کرد و حماسه بزرگی را خلق کردند و...»