در روزهای پایانی دوران پهلوی، یکی از مهمترین دغدغههای شاه، فرار از کشور بود. او به دنبال پناهگاهی امن بود تا آنجا را به مقرّی برای خود و خاندانش تبدیل کند و تمایل داشت این مکان در آمریکا باشد. در این زمینه «ویلیام شوکراس» در کتاب خاطراتش با عنوان «آخرین سفر شاه»، بخشی از مناقشات ذهنی پهلوی را بیان کرده است. در بخشی از این کتاب آمده است:
«پس از اینکه سولیوان کاخ را ترک کرد شاه با ایرانیانی که به دیدارش آمده بودند به گفتوگو پرداخت. با حیرت به آنان اظهار داشت «آیا میدانید سولیوان به من چه گفت؟ میگفت باید کشور را ترک کنم.» امیر اصلان افشار رئیس کل تشریفات بعدها گفت «او نمیخواست برود. من این را میدانم. من نزدیکترین شخص به او بودم. بیستوچهار ساعت شبانهروز را با او میگذراندم و هر لحظه مرا احضار می کرد. در اوایل ژانویه تصمیم گرفت برای دو ماه به آمریکا برود و سپس به ایران برگردد. به من گفت «خودت را برای یک سفر دو ماهه آماده کن» من جامهدانهایم را به کاخ فرستادم از اداره کل تشریفات چند هدیه کوچک و قالی و اشیایی از این قبیل برداشتم. یک هواپیمای پر از اثاث را پیشاپیش خود به آمریکا فرستادیم.»
افشار میگوید «شاه میخواست به آمریکا برود زیرا نمیدانست سولیوان چه گزارشهایی میفرستد و نمیدانست در ایالات متحده چه میگذرد. میخواست با کارتر و اعضای مجلس سنا و سیا گفتوگو کند. میگفت: میخواهم اهمیت ایران را برای آمریکا و خطر افتادن آن را به دست افراطیون برایشان تشریح کنم.» در عرض بیستوچهار ساعت واشنگتن به سولیوان جواب داد که ورود شاه به ایالات متحده را با خوشوقتی میپذیرد و شاه میتواند در پالم اسپرینگز کالیفرنیا در خانه متعلق به والتر آننبرگ ناشر روزنامه، میلیونر، دوست ریچارد نیکسون، دوست شاه، سفیر سابق آمریکا در انگلستان اقامت کند. سولیوان دستور داشت شاه را از طرف رئیسجمهوری آمریکا دعوت کند و در ضمن تعداد همراهان او را جویا شود و به واشنگتن اطلاع بدهد.
در این هنگام آیتالله خمینی اعلام کرد هر کشوری که شاه را از ایران خارج کند به انقلاب کمک خواهد کرد. بنابراین سولیوان گمان میکرد با اعزام شاه به آمریکا خواهد توانست نزد مخالفان که اکنون در آستانه پیروزی بودند، برای کشور متبوعش امتیازی هم به دست آورد.»