صفحه نخست >>  عمومی >> پرسمان
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۵:۰۵  ، 
کد خبر : ۳۵۶۳۷۴
بررسی گره‌های ذهنی و چگونگی ایجاد تحریک اجتماعی در انتخابات 1402

چرا مشارکت؟!

چرا مشارکت؟! پرسشی است که این روزها باید از زوایای گوناگون به آن پاسخ داد. این پرسش را نباید خاموش کرد و به انگیزه جامعه برای مشارکت در انتخابات نباید بی‌توجه بود. وقتی با این پرسش ارتباط بگیریم و آن را به مسئله اصلی خود تبدیل کنیم، می‌توانیم با نگاهی عمیق‌تر به جامعه پاسخ‌های بهتری برای ایجاد انگیزه در مردم به منظور حضور حداکثری در انتخابات بیابیم[...]

چرا مشارکت؟! پرسشی است که این روزها باید از زوایای گوناگون به آن پاسخ داد. این پرسش را نباید خاموش کرد و به انگیزه جامعه برای مشارکت در انتخابات نباید بی‌توجه بود. وقتی با این پرسش ارتباط بگیریم و آن را به مسئله اصلی خود تبدیل کنیم، می‌توانیم با نگاهی عمیق‌تر به جامعه پاسخ‌های بهتری برای ایجاد انگیزه در مردم به منظور حضور حداکثری در انتخابات بیابیم. «حضور حداکثری»؛ این همان مفهومی است که نباید از آن گذشت و مواجهه با احساس نارضایتی نسبی که مردم از اوضاع اقتصادی دارند یا فضای ناامیدی‌ای که از سوی رسانه‌های بیگانه در جنگ شناختی ساخته شده، نباید سبب شود از این سطح از مشارکت پایین بیاییم.
 از کجا آغاز کنیم؟
تأمل در شیوه ارائه مباحث مهم و حتی تفکرات فلسفی نشان می‌دهد، بزرگان فکر و اندیشه همواره از محیط پیرامون آغاز کرده‌اند. مراجعه به فن خطابه در ارسطو که مبدع این دانش است و همواره آموزه‌های او زنده و قابل بهره‌برداری است، چند نکته را آموزش می‌دهد:
1ـ ارسطو آغاز خطابه را از مشهورات و باورهای مشترک (قیاس خطابی) توصیه می‌کند، یعنی سخنران سرآغاز بحثش را باید از آنچه همگان در آن مشترکند، آغاز کند. او خطیب و مخاطب را در نظامی از باورهای پذیرفته شده قرار می‌دهد و انتظار دارد که آنها از طریق قیاس خطابی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ قیاسی که پیش‌فرض‌هایش برگرفته از باورهای رایج در فرهنگ است.
2ـ اقناع از نظر ارسطو زمانی حاصل می‌شود که مخاطبان خطیب را در مقام فردی شایسته و شخصی خیرخواه ببینند. ارسطو اعتبار یا سرشت خطیب را مهم‌ترین عامل در اقناع مخاطب می‌داند.
3ـ دیگر اینکه ارسطو معتقد است، قضاوت مخاطب آنگاه که احساس دوستی و رضایت دارد با زمانی که تحت تأثیر کینه و دشمنی قرار می‌گیرد، تفاوت دارد. از نظر ارسطو دوستی غایت فلسفه است و بنابراین همدلی و رویکرد دوستانه سخنران با مخاطبان تأثیر بسیاری در جذب و اعتماد آنها دارد. 
بر این اساس، بحث را باید با رویکردی دوستانه و همدلانه آغاز کنیم، اما نکته بسیار مهم اینکه آغاز کردن از مشهورات فراتر از یک مقدمه برای همدلی است. بزرگ‌ترین مشکل جامعه ایرانی، غفلت از همین مشهورات و عادی شدن حقایق بنیادین است. اساساً باورهای مشترک و مشهورات به معنای فهم عامیانه و سطحی از تحولات سیاسی نیست، بلکه آن چیزهایی هستند که جامعه در کُنه دل خود با آنها احساس قرابت و نزدیکی می‌کند و هستی خود را به آنها وابسته می‌داند، در عین حال گاه از آنها غافل می‌شود. مشهورات و مشترکات همان حقایق بنیادین و بستر مشترکی هستند که یک جامعه را تشکیل می‌دهند و برای نمونه، مبانی هویت ملی ایران، که عبارتند از: دین، سرزمین، میراث فرهنگی، میراث سیاسی و نهاد دولت و تاریخ ایران از این جمله‌اند و اگر از زاویه یکی از همین مبانی، همچون واقعیت مستمر وجود دولت (State) در سرزمین ایران و نبود گسست در استمرار آن به جامعه ایرانی بنگریم و آن را در کنار واقعیت‌هایی، مانند خواست نظام سلطه برای از هم‌پاشیدگی جامعه ایران و سرزمین بی‌دولت قرار دهیم، خواهیم دانست که چرا حقایق بنیادین که بستر فکری مشترک همه ایرانیان هستند، مهم بوده و چرا یادآوری آنها مبنا و اساس کار است. 
به این ترتیب، باید از زمینه و بستر مشترکی که جامعه ایران در آن به سر می‌برد، آغاز کرد و سپس به معانی پنهان و اصلی دست یافت.
 وضعیت کنونی
اندیشیدن به وضعیت کنونی حاکم بر جامعه و دولت ایران، پرسشی است از بیرون به درون. این پرسش اساساً زمانی اهمیت می‌یابد که از خود بیرون آییم و ببینیم که واقعاً در چه شرایطی قرار داریم؟ پرسش‌های راهبردی این‌گونه هستند که کلیت یک پدیده را در بستر شرایط کلان حاکم بر آن مطالعه کرده و از بیرون به درون راه می‌یابند. این نوع پرسش درباره جامعه ایران گریزناپذیر و بلکه منطقی است؛ چرا که ایران سرزمینی منزوی نبوده و همواره در چهار راه دنیا و مسئله بسیاری از کشورها و قدرت‌ها بوده و هست. با این رویکرد ویژگی‌های کنونی ایران و سپس جایگاه مشارکت در انتخابات اسفندماه را باید آغاز کرد. 
1‌ـ مسئله گریزپای سلطه از اذهان 
بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌گذرد و جامعه ایرانی طی این مدت با مسئله ناامنی بسیار کم و ناچیز مواجه شده است. شروع سریع بازسازی کشور پس از دوران جنگ و فراهم کردن امکانات رفاهی با وجود همه مشکلات، روی کار آمدن دولت‌هایی که هدف خود را خدمت به مردم اعلام کرده‌ـ فارغ از موفقیت یا عدم موفقیت آنها در این زمینه‌ـ و پاسخ‌گویی چهره به چهره با مردم‌ـ در دولت‌های نهم، دهم، سیزدهم در میان مسئولان قوه مقننه و قضائیه‌ـ به یک نتیجه واضح انجامیده است و آن غفلت جامعه ایرانی از تهدیدات بیرونی است. جامعه امروز ایران بیشتر به حل مشکلات رفاهی و معیشتی خود می‌اندیشد و البته نگرش‌های آرمان‌گرایانه، اسلام‌خواهانه و بشردوستانه در جامعه زنده است، اما از آنچه تهدید است، باید سخن گفت تا مشکل پیدا شود.
آنچه بستر فکری مشترک جامعه ایران را تشکیل می‌دهد، همین طلب رفاهی است که به‌طور دائم جست‌وجو کرده و آن را از دولت‌ها خواهان است. جامعه ایرانی احساس راحتی که در رابطه با دولت‌ها دارد، یعنی دولت ایران را همواره برای حل مشکلات و افزایش رفاه می‌طلبد و آن را مخدوم خود می‌داند، به ‌نسبتی این احساس را درباره تهدیدات بیرونی پیدا کرده و به عبارت ساده چهره خشن دشمن (آمریکا، رژیم صهیونیستی و همراهان‌شان) را از یاد برده است و با چهره‌ای که رسانه‌های ماهواره‌ای از آمریکا و غرب نشان می‌دهند، نوعی احساس دوستانه در بخش‌هایی از جامعه ایران رواج یافته است. البته جنایات آمریکا و رژیم صهیونیستی در تحولات دنیا، همانند مسائل غزه دیده می‌شود؛ اما مقابله با این جنایات را به فراموشی می‌سپارد و حس نمی‌کند که با پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی و به‌ویژه حضور در انتخابات خواهد توانست خشم خود را به بهترین شکل علیه دشمن نشان دهد؛ مسئله‌ای است که باید مورد هدف و توجه قرار داد. 
 2‌ـ بیداری و دغدغه‌مندی قوای سه‌گانه 
دولت سیزدهم در موقعیتی با مشکلات فراوان به ویژه هزینه‌های تحمیلی دولت قبل و فشارهای تحریمی غرب تشکیل شد، اما توانست عملکرد قابل توجهی ارائه کند. حال باید دید معنای حاصل از این اقدامات، چه زمینه و بستر مشترکی را برای جامعه ایران فراهم کرده است؟
دولت سیزدهم با رویکردی محلی‌گرایانه و رصد کردن تمامی منابع داخلی اقدام به سفرهای استانی مکرر و غیرنمایشی کرد که نشان می‌دهد، دولت تمام سعی خود را به کار گرفته تا فرصت‌های سرمایه‌گذاری و تولید در هر استان را فعال کند، از اقدامات موازی خودداری کرده، اقتصاد کشور را از سلطه فشارهای خارجی (دلار) دور نگه دارد و انگیزه‌های تولیدی را تقویت کند. این رویکردها از منظر کارشناسان اقتصادی به نتایج خوبی در دو دسته اقدامات زیرساختی و اقدامات رفاهی منجر شده است که مجال پرداختن به آنها در اینجا نیست. اما احصا و تبیین ابعاد آنها در مقایسه با گذشته امیدبخش برای مشارکت است. 
 3‌ـ تداوم حیات الگوی دموکراتیک 
اتکای یک نظام سیاسی به مردم مهم‌ترین پشتوانه قدرت آن به شمار می‌آید؛ اما نکته مهم این است که آنان معتقدند، دموکراسی با مدل غربی در دنیا و به ویژه در غرب آسیا می‌تواند زمینه کنترل این کشورها را فراهم کند. از همین‌رو طرح خاورمیانه آمریکا‌ـ که البته با ناکامی مواجه شد‌ـ برانداختن نظام‌های مرتجع عربی و روی کارآوردن نظام‌هایی به دست گروه‌ها و احزاب وابسته به غرب را در نظر داشت. غربی‌ها دو دهه قبل تلاش کردند با حمایت از دولت سکولار ترکیه، الگویی از دموکراسی مطلوب‌شان در غرب آسیا را به نمایش بگذارند تا کشورهای مسلمان به این سو روی آورند. اما قدرت‌طلبی «رجب اردوغان» دموکراسی ترکیه را به فراموشی سپرد و جمهوری اسلامی هم این بازی غرب را کاملا به هم ریخت و الگوی مردم‌سالاری دینی در ایران‌ـ که الگویی دینی و خارج از الگوهای غربی است‌ـ امروز با موفقیت‌های خود ضمن نمایش بن‌بست دموکراسی آمریکایی، الگویی با ارزش‌ها و آموزه‌های دینی را در منظر دولت‌های منطقه و جهان قرار داده است. با این توصیف اهمیت مشارکت حداکثری برای تداوم مردمی چنین نظامی روشن می‌شود. 
 جمع‌بندی
در سخن پایانی بار دیگر بر این واقعیت راهبردی باید تکیه و تأکید کرد که حضور در انتخابات و رونق بخشیدن به مشارکت حداکثری، گرانیگاه تداوم موفقیت‌ها و رفع تهدیدات است. این حضور همواره مهم و حساس بوده و نباید آن را سخنی کلیشه‌ای دانست.
منبع: هفته نامه صبح صادق

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات