این روزها بحث حکمرانی در فلسفه و اندیشه سیاسی دنیا داغ است. اگر بخواهیم فقه را به صورت مختصر و مجمل تعریف کنیم، میتوانیم این تعریف را برای فقه به کار ببریم که «قلب فقه حکم شرعی است»[...]
این روزها بحث حکمرانی در فلسفه و اندیشه سیاسی دنیا داغ است. اگر بخواهیم فقه را به صورت مختصر و مجمل تعریف کنیم، میتوانیم این تعریف را برای فقه به کار ببریم که «قلب فقه حکم شرعی است». شهید صدر در «دروس فی علمالاصول (حلقات)» این تعریف را آوردهاند: «التشریع الصادر من الله تعالی لتنظیم حیاة الإنسان». امروزه کسانی که حکمرانی را تعریف میکنند، سه مؤلفه را در نظر میگیرند؛ یکی سیاستگذاری، دوم تنظیمگری و سوم تسهیلگری. منتها همه اینها با هدف دادن خدمات عمومی به جامعه است.۱ حال مبتنی بر این تعاریف فقه حکمرانی در نزد سیدلاری چگونه است؟
با تأمل در تعریف و تقسیم شهید صدر برای فقه، یعنی «تشریعی که از ناحیه خدا برای تنظیم زندگی انسان صادر شده» میتوان فقه را به دو بخش تقسیم کرد؛ خصوصی و عمومی. در وضعیت خصوصی ممکن است حکمی برای یک فرد خاصی وضع شده باشد یا برای فرد به حیث فردیتش باشد؛ ولی در وضعیت عمومی حکمی برای فراتر از فرد وضع شده است که در نسبت یک فرد با افراد دیگر انواع و اقسام دارد. برای نمونه، بحث جنگ و صلح بحث فرد نیست و میدانیم فقه به جنگ و صلح میپردازد. یا خانواده و اینکه چطور شکل میگیرد و ازدواج و طلاق که فراتر از فرد است. مباحثی که برای محیط زیست و تعلیم و تربیت و اطلاعات و امنیت و نظم و التزام و مباحث حکومت است نیز فراتر از فرد هستند. اینها در فقه آمده است.
مبنای ورود علمای اسلام از جمله سیدلاری در فقه موجود یا فقه حکم و احکام و نظمِ عادلانه است. آن مفهومی که از تاریخ تولد فقه تا امروز با آن مواجه هستیم، بحث عدل است؛ حاکم عادل. چه در صف امام جماعت و چه در قضاوت، اسلام از جوهرهای به نام عدالت فروگذار نکرده است؛ یعنی فقه زیر بار نظم ظالمانه نمیرود؛ اما عدالت سطوحی دارد، یعنی وقتی ملکه عدالت در فرد محقق شد، در حوزه ساختارها و قوانین و کنشگری کنشگران هم خودش را نشان میدهد. پس فقیه از اینجا وارد قوانین و مقررات و ساحت کارگزاران میشود؛ یعنی میگوید از چه کنشگری به عنوان قاضی استفاده کنید یا نکنید. فقه با توجه به علم و تخصص و دانایی و امثال اینها، کنشگران را طبقهبندی میکند.۲
از این منظر میتوان گفت، حکمرانیها از منظر فقه در دو مقوله تقسیمبندی میشوند. حکمرانیهای عادلانه که نظم عادلانه را میخواهند برقرار کنند؛ از طریق سیاستگذاریها، تنظیمگری و تسهیلگریهای عادلانه چه در بخشهای دولتی و چه غیردولتی. برای فقه فرق نمیکند. چه اشخاص، چه نهادها، چه در سطح خرد، چه متوسط و چه کلان؛ برای فقه همه قلمروها محل بحث است. سیدلاری به دنبال عملی کردن فقه در زندگی اجتماعی مردم زمانه خود بود. از منظر وی، حکومت وقت کاملاً در زیست بوم مسلمانی فقه به عنوان دستورالعمل زندگی اسلامی را به تقلید از غرب کنار گذاشته بود. بر این اساس، میبینیم در فرصتی که نهضت مشروطه در اختیار ایشان میگذارد، به تعبیر رهبر معظم انقلاب «کوچکترین نمونه حکومت اسلامی» را در منطقه جنوب(فارس و بوشهر) تشکیل میدهد.
منابع در دفتر نشریه موجود است.