مرتبه اول؛ دعای زبانی
دعای زبانی عبارت است از دعایی که انسان میخواند و جز خواندن دعا با زبان، به هیچ چیز توجه ندارد. در حقیقت این دعا لقلقه زبان است؛ مانند وقتی که انسان یکی از ادعیه کمیل یا ابوحمزه ثمالی را بخواند و به معانی بلند و عرفانی آن دعا توجه نداشته باشد. این مرتبه دعا خوب است و نتیجه هم دارد، ولی کاربرد ندارد. این نحوه دعا خواندن نمیتواند برای پیشرفت سالک در سیر و سلوک تأثیر چندانی داشته باشد.
مرتبه دوم؛ توجه به معنای دعا
مرتبه دوم دعا این است که انسان دعایی که میخواند با توجه به معنای آن باشد و از عبارات پر محتوا و معانی شریف ادعیه بهرهبرداری کند. با خواندن دعای ابوحمزه ثمالی، به معانی عبارات آن توجه داشته باشد و بفهمد چه جملاتی بر زبان میراند و متوجه باشد چه دعایی میخواند. دعاهایی نظیر مناجات خمس عشر، دعای سحر یا مناجات شعبانیه را با معنی و دقت بخواند.
مرتبه سوم؛ همراهی دل در دعا
مرتبه سوم دعا این است که انسان در دعا کردن آداب ظاهری و باطنی را رعایت کند و در هنگام دعا خواندن هم خضوع داشته باشد و هم خشوع. یعنی علاوه بر رعایت طهارت ظاهری و داشتن وضو و رعایت ادب در نشستن و رفع حالت کسالت و خوابآلودگی در دعا، در قلب و دل دعاکننده نیز احترام و ادب دعا رعایت شود. به همان صورتی که نشاط ظاهر را در خود ایجاد کرده است، باطن او نیز از نشاط لازم برخوردار باشد و هنگامی که اشک میریزد و دعا میخواند، دل او همراه او شود و با او اشک بریزد. این مرتبه از دعا در سیر و سلوک اهمیت فراوانی دارد.
مرتبه چهارم؛ تبتل
مرتبه چهارم دعا این است که انسان واقعاً خود را در محضر خدا بیابد. یعنی درک کند که خدای تعالی توجه و عنایت به او دارد و دعای او را میشنود. وقتی انسان خود را در محضر خالق و مولای خود بیابد، با ادب دعا میکند و با حالت خاصی خدا را میخواند. زبان فارسی و عربی برای او فرقی ندارد، مهم حالت تضرع و زاری است که در دعا دارد. مهم این است که دعای او قلبی است. در اینصورت برای خدا، تعیین تکلیف نمیکند. وقتی انسان برای خدا تعیین تکلیف نکرد و واقعاً با ادب و احترام خود را در محضر خدا یافت، دعایش نیز مستجاب میشود. اصلاً مستجاب الدعوه میشود. چنین کسی توانسته است همه مراتب دعا را در خود بپرورد و به رستگاری برسد... در دعا انسان باید بتواند از همه چیز ببرد و به خدا وصل شود. مفهوم این بیان با یک مثال عامیانه روشنتر میشود. اگر کسی بخواهد چراغی روشن کند و چند رشته سیم در اختیار داشته باشد، تا وقتی چراغ را به رشته سیمی که به نیروگاه برق متصل است، وصل نکند، روشن نخواهد شد. به همین صورت اگر کسی میخواهد از نور خداوند بهرهمند شود، باید رشته دل خود را به نیروگاه لایزال الهی متصل کند تا چراغ دلش نورانی شود. بر همین اساس، در مناجات شعبانیه میفرمایند: «إِلَهِی هَبْ لِی کمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیک وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیاءِ نَظَرِهَا إِلَیک حَتی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النور»؛ دیدگان و چشمان قلب ما زمانی میتوانند حجابهای نور را کنار بزنند و جمال منور وجهالله را به نظاره بنشینند که از تمام تعلقات و وابستگیهای به غیر انقطاع حاصل شود.