دیکتاتورها همواره در توهماتشان زیست میکنند و شاه پهلوی نیز خارج از این دایره نبود. «فریدون هویدا» برادر امیر عباس هویدا سیاستمداری بود که در دوره پهلوی به لطف صدارت برادرش به جاه و مقامی رسید و در چند سال آخر حکومت رژیم شاه سفارت ایران در سازمان ملل را برعهده داشت. او در کتاب خاطراتش موسوم به «سقوط شاه» مینویسد:
«بعد از افزایش قیمت نفت، شاه چون احساس میکرد که با داشتن پول فراوان قادر به انجام هر کاری خواهد بود، به مرور حالتی به خود گرفت که گویی تبدیل به یکی از بزرگان دنیا شده است. در پی آن نیز گهگاه مدتی طولانی در خود فرو میرفت تا به آینده فکر کند و هر زمان که از آن حالت بیرون میآمد برنامههای جدیدی را طراحی میکرد. به این ترتیب بود که شاه در سال 1976 طرح «تمدن بزرگ» را ارائه داد و در توضیح آن هم نوشت: ... «تمدن بزرگ» یعنی تمدنی که در آن بهترین عناصر دانش و بینش بشری در راه تأمین عالیترین سطح زندگی مادی و معنوی برای همه افراد جامعه به کار گرفته شده باشد...»
کتاب «به سوی تمدن بزرگ» نوعی بازگشایی عقدههای درونی شاه و بازگویی مطالبی است که قبلا بارها تکرار شده بود. از جمله آنها نیز باید اشاره کنم که وی در سال 1959 طی مصاحبهای با روزنامه «فیگارو» چاپ پاریس گفته بود: «شما به من ده سال فرصت دهید تا ایران را به یکی از قدرتهای بزرگ جهان تبدیل کنم.»(9 ژوئیه 1959ـ فیگارو)
توهمات عظمتگرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور کرده بود که حتی سازمان «سیا» در گزارش محرمانهای در 1976 از او به منزله مردی یاد کرده بود که «خطرات ناشی از عقدههای خود بزرگ بینی او را تهدید میکند.»
شاه آنچنان اسیر خیالبافیهای خود بود که تا آخرین سال سلطنتش باز هم از تکرار این مطلب فروگذار نمیکرد که ایران را تا قبل از آغاز هزاره سوم جزء پنج قدرت صنعتی جهان در میآورد و کاری خواهد کرد که تمدن بزرگش برای جهان سوم و کشورهای غربیـ که به عقیده وی در حال فروپاشی بودندـ مدل قرار گیرد! ولی گرفتاری بزرگ شاه در راه رسیدن به تمدن بزرگ این بود که در جریان برنامههای صنعتی کردن ایران توازن اقتصادی کشور را به هم ریخت و اشتهای سیریناپذیرش در خرید تسلیحات آنچنان درآمدهای نفت را بلعید که دیگر جایی برای امور تولیدی باقی نگذاشت.»