در خاک ریشه کردی و پایبندتر شدی
با هر تکان باد تنومندتر شدی
نگذاشتی به آه درون تو پی برند
با داغ لاله، لاله دماوندتر شدی
هر کس که خواست تلخ شوی بیثمر شوی
ای باغ با شکوه ثمرقندتر شدی
زخمی اگر که خندهکنان بر تنت نشست
ای سبز بی مضایقه لبخندتر شدی
خصمی اگر که خواست به زیرت بیفکند
بر تخت این فلات خداوندتر شدی
این روزگار گرچه که شد زشت و زشتتر
خود را ببین چقدر خوشایندتر شدی
ای یار باوقار چهل سالهام چقدر
امروز با بهار همانندتر شدی
اعظم سعادتمند