آتش پاتکهای حجیم دشمن در عملیات خیبر نقطه به نقطه جزایر مجنون را شخم میزد. در کنار سنگر ستاد لشکر، سنگری بود که چند نفر از همرزمان تخریبچی در آنجا بودند. برای ایجاد موانع و تخریب دژها به مهمات نیاز بود. با سعید حرمی تماس گرفتم و گفتم: «مهمات لازم را بریز پشت وانت واحد؛ بعد سیدمجتبی پیموده را هم همراهش کن و با یک هلیکوپتر شینوک بفرستش بیاد.» به خاطر آتش دشمن و شرایط جزایر مجنون راه زمینی برای انتقال مهمات امن نبود. حدود ۷ـ ۶ ساعتی طول کشید که دیدم سیدمجتبی با ماشین پُر از مهماتش پیچید داخل مقر تاکتیکی. مهمات را خالی کردیم؛ وانت را هم که یک گوهر نایاب در آن اوضاع جبهه بود، پناه دادیم. سیدمجتبی که در آن سرمای هوا راه زیادی را آمده بود، از ماشین پیاده شد و با لحن نمکین محلاتیاش به من گفت: «آقاجواد! چای کجا داری؟» گفتم: «سید! آب اینجا درست پیدا نمیشه، تو دنبال چای هستی؟!» گفت: «درستش میکنم!» ۲ ساعت بعد سیدمجتبی یک چای داد دست من که طعمش یادم نمیرود. در همین عملیات خیبر تا یک هفته بعثیها از ۷ صبح تا حدود ۵ عصر روی جزایر مجنون آتش سنگین میریختند؛ طوری که ما را زمینگیر کرده بود و تا شب حتی نمیتوانستیم مجروحان را انتقال بدهیم. بعد از یک هفته که اوضاع کمی آرام گرفت، به دلیل کمبود ماشین و آمبولانس کار سیدمجتبی بیشتر شد و هر روز صبح میرفت کمک حمل مجروح و شهدا و شب برمیگشت.
این ایام مصادف با ایام فاطمیه بود. یک روز سیدمجتبی لباس سبز سپاهیاش را از داخل ساک درآورد و گفت: «روز شهادت مادرمان حضرت زهرا(س) است. امروز میخواهم این لباس را بپوشم و اگر سعادتی باشد، مثل مادرم شهید بشوم.» سیدمجتبی این حرف را زد و رفت. آن شب دیدیم سیدمجتبی برنگشت. به محمد ملکی گفتم: «پیموده نیامده!» چون شب بود، نمیشد دنبالش بگردیم. پیش خودمان گفتیم لابد پیش بچههای معراج شهدا مانده است. صبح هم منتظر سیدمجتبی بودیم و دیدم که نیامد. بعد با روحالله شاطری سوار بر موتور همه جای جزیره را گشتیم. به ناگاه وانتی را در وسط نیزارها که هنوز دود خفیفی از آن بلند میشد پیدا کردیم. اطراف را نگاه کردیم و روحالله گفت: «پس پیموده کو؟!» یک دفعه نگاهم به پلاکی افتاد که روی صندلی ماشین بود و پیکری که سوخته بود.
به نقل از جواد بشری از نیروهای تخریب لشکر ۱۷ علیبن ابیطالب(ع)
پاسدار شهید «سیدمجتبی پیموده» متولد اردیبهشت ۱۳۴۳ در شهرستان محلات بود که ۱۹ اسفند ماه ۱۳۶۲ و در جریان عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکرش در گلزار شهدای محلات به خاک سپرده شد.