مبارزه و پیروزی مردم غزه و ایستادگی آنان در برابر حق ما را یاد عبارتی میاندازد که در زندگیمان زیاد شنیدهایم، اما آن را به چشم ندیدهایم. آن عبارت «پیروزی خون بر شمشیر» است. آری، این روزها این نوع مبارزه و پیروزی را به چشم مشاهده کردهایم که مردم مظلوم فلسطین چطور با دست خالی و با صبر اعجاببرانگیز خود بر دشمن تا دندان مسلح صهیونیستی پیروز شدند. پیروزی خون بر شمشیر به معنای غلبه اراده و مقاومت مؤمنانه بر زور و خشونت است. رویداد انقلاب اسلامی نمونهای از «پیروزی خون بر شمشیر» تلقی میشود، جایی که اراده مردم و خواست آنها برای تغییر و عدالت، بر قدرت نظامی و سرکوبگری غلبه کرد. این مفهوم همچنین با واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش در مقابل لشکریان یزید مرتبط است. امام حسین(ع) و یارانش با وجود اینکه از نظر تعداد و تجهیزات نظامی در مقابل دشمن بسیار ضعیفتر بودند، اما با ایستادگی و فداکاری خود، پیامی جاودانه از مقاومت در برابر ظلم و بیعدالتی به جهانیان ارائه دادند. این اصطلاح بهطور کلی این واقعیت را نشان میدهد که در نهایت، حقیقت و عدالت میتوانند بر قدرتهای ظاهری و زورمدارانه غلبه کنند و اینکه ارزشهای انسانی و اخلاقی میتوانند بر سختترین شرایط غلبه کنند. در اعتقادات دینی ما، ایمان به خداوند و پیروی از دستورات او یک راه برای پیروزی در مقابل دشمنان خداوند در نظر گرفته میشود. ایمان به خداوند و اعمال صالح، میتواند به شخص قدرت و استقامت بیشتری برای مقابله با دشمنانش بدهد. در قرآن کریم، بسیاری از آیات به اهمیت ایمان و پیروی از خداوند در مقابله با دشمنان اشاره میکنند.
پیروزی خون بر شمشیر به معنای ضعیف بودن و مقاومت نکردن نیست، بلکه دقیقاً معنای مقاومت و ایستادگی میدهد. اینکه دستمان خالی باشد و سلاح خاصی نداشته باشیم، اما با چنگ و دندان مبارزه کنیم حتی به قیمت شهادت، یعنی پیروزی خون بر شمشیر؛ شاید در ظاهر پیروزی بهدست نیامده، اما حرکتی آغاز شده است که پیروزی نهایی را امکانپذیر میکند. در آیات شریف قرآن و بیانات گرامی ائمه معصوم(ع) بر اهمیت ایمان و پیروی از خداوند در مقابله با دشمنان خداوند تأکید شده است. البته ایمان و کنترل نفس، ابتداییترین قدم برای پیروزی در مقابل دشمنان خداوند است.
ایمان به خداوند و انجام اعمال صالح، میتواند به شخص قدرت و استقامت بیشتری برای مقابله با دشمنانش بدهد. به عبارتی، وقتی انسان به قدرت خداوند و اراده او ایمان دارد، به مقابله و مقاومت برمیخیزد و ترسی از هیبت دشمن ندارد. در این موقعیت، هنگامی که با مرگ سعادتمندانه یا زندگی ذلتبار مواجه میشود، ایمان است که او را در حرکت رو به جلو و خسته نشدن از راهی که در آن قرار دارد، یاری میدهد. بنابراین، مؤمنان باید قبل از هر حرکتی ذهن و روح خود را آماده کنند تا به هنگام مواجهه با دشمن جسمشان نیز مانند فکرشان و ارادهشان قدرت پیدا کند و حرکت آغاز شود. مؤمنان باید با تمام توان خود به میدان جهاد بیایند و از تمام داشتههای خود در این راه استفاده کنند. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: «جاهِدوا في سبيلِ اللّهِ بأيْديكُم، فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بألسِنَتِكُم، فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بقُلوبِكُم»؛ در راه خدا با دستهاى خود بجنگيد، اگر نتوانستيد با زبانهاى خود بجنگيد و اگر باز هم نتوانستيد با دلهاى خود بجنگيد.(بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص49) توقف جایز نیست. صلح با دشمن امکانپذیر نیست. درنگ در مبارزه به شکست نزدیک شدن است. هر کسی با هر توانی که دارد باید با دشمن به جنگ برخیزد. همانطور که در آیه 120 سوره بقره آمده است، باید مبارزه کرد: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ ولَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ ولَا نَصِيرٍ»؛ یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمیشوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوسهای آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود.
خداوند در قرآن مؤمنان را به مقاومت و شجاعت امر میفرماید و از آنها میخواهد به قویترین سلاحها مجهز شوند؛ اما برای استقامت، پایداری و موفقیت باید افراد شایسته را انتخاب کرد تا به کمک آنان جهاد و مبارزه امکان و ادامه پیدا کند. کسانیکه میخواهند در هدایت مجاهدان فعال باشند، باید از هر نظر شایستگی داشته باشند. امام علی(ع) در بخشی از نامه به مالک اشتر شرایطی را برای افرادی که میتوانند صالح باشند، در مسئولیت و مجاهدت مىفرمايند: «فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِکَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِمَامِکَ وَأَنْقَاهُمْ جَيْباً وَأَفْضَلَهُمْ حِلْماً»؛ فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در نزد تو به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواهتر و از همه پاک دلتر و عاقلتر باشد.(نهج البلاغه، نامه53) اين اوصاف سهگانه سبب مىشود: اولاً فرمانده لشکر تنها به فکر پيشرفت آيين حق و عظمت پيامبر اکرم(ص) و پيروزى امام(ع) باشد. ثانياً خالصانه و مخلصانه در اين راه بکوشد و ثالثاً با بردبارى و عقل و درايت کافى امور لشکر را سامان بخشد.