یکی از ویژگیهای مهم حاج قاسم، «جبههسازی» است. او توانست «هستههای مقاومت» را به «جبهه مقاومت» تبدیل کند که امروز آثارش مشاهده میشود.
امروز به موازات فشار اقتصادی دچار یک جنگ رسانهای فرهنگی و شناختی هستیم. دشمن فقط در مقابل ما جبهه نساخته؛ بلکه یک محیط زندگی مجازی درست کرده که ویژگی آن دو قطبیسازی و اختلافافکنی است. چگونه میتوان در این محیط زیست اختلافساز زیست و آن را تغییر داد و از آن ضربه نخورد؟
در این زمینه میتوان گفت، لازمه چنین نتیجهای فعال کردن ساحت اندیشه است. عقلانیت برای همه خواستههای ما لازم است، از جمله همین وحدت، شبکهسازی و جبههسازی. بگذارید چند مثال بزنم:
وقتی بنی اسرائیل با گوساله سامری به سمت شرک(حیاتیترین آرمان جبهه حق) سوق پیدا کردند، هارون (ع)، مراقب وحدت بود و نگذاشت وحدت جامعه از بین برود. چون این وحدت را باعث اصلاح امت و تقابل با مفسدان میدانست.
مثال دیگر ماجرای قرآن سر نیزه کردن لشکر معاویه و درخواست وحدت حول کتاب خداست. اینجا مسیر امیرالمؤمنین با خوارج ظاهرگرا جدا شد. او میگفت این وحدت دشمنپسند است؛ ظاهرش وحدت است و باطنش اختلاف و پاشیدگی جبهه حق.
در فتنه سال 1388، عدهای آدمهای خوب از وحدت خواص دم میزدند. عده دیگری از دوتایی اصولگرایی و اصلاحطلبی دم میزدند. حال آنکه هر دو خطا بود، ملاک روشن بود. نه اصلاحطلبی مهم بود دیگر و نه اصولگرایی، مهم این بود که مقابل این نقطه روشن، یعنی مقوله فتنه، هر کس چه موضعی میگیرد؟ چه کسی صریح است؟ چه کسی سکوت کرده است؟
در ماجرای کمک ایران به سوریه و بشار اسد، بدنه جدی از جبهه اسلامگرایان مخالف اسرائیل حتی با ایران مخالف شدند. بخش جدی از جریانهای دنیای اسلام با ایران اختلاف پیدا کردند. حاج قاسم با روسیه هماهنگ شد، اما با این جریانهای اسلامی اختلاف پیدا کرد، نه فقط داعش و جبهه النصره؛ بلکه بسیاری از جریانهای اخوانی و سلفی و سنتی و ... مقابل ما شدند، ملاک ضربه به اراده اسرائیل بود و رشد و اصلاح امت و اراده رهبر جبهه.
رهبری پس از انتخابات مجلس بارها بحث اختلاف و وحدت را مطرح کردند؛ اما برخی معتقدند «گفتمان امید» را رها کنیم یا نقد «گفتمان آرمانجویی و عدالتخواهی بی عقل و بی اخلاق» را رها کنیم که اختلاف نسازیم. گفتمان را نقد کردن که البته غیر از نقد این و آن است. جبههسازی باید مقابل طرح دشمن باشد؛ پس طرح دشمن را باید دانست، هماهنگ با حرکت اصلاحی رهبری باید باشد، پس طرح رهبری را هم باید دانست. و الا خودش یک «وحدتگرایی خوارجی» و ظاهرگرا خواهد بود در خدمت دشمن. انسانهای جبههساز و جریانساز باید اندیشهای راهبردی داشته باشند تا بتوانند «سعه صدر» حقیقی و مخلصانه پیدا کنند؛ یعنی وجودشان گسترده شود که به قول امیرالمؤمنین(ع) ابزار اصلی جلودارها و پیشروهاست.