نهضت امام خمینی(ره) از همان ابتدا مبتنی بر آموزههای رهاییبخش اسلام شکل گرفت و در طول مسیر مبارزه و پس از آن در مقام استقرار جمهوری اسلامی، حضرت امام(ره) و یارانش تلاش کردند تا در عمل نیز خود را متمسک به شریعت اسلامی و رعایت اصول اخلاقی بدانند.
پایبندی امام(ره) به شریعت امری مستمر و همیشگی بود که در تمامی امور ایشان جاری و ساری بود و تصمیمی از ایشان صادر نمیشد، مگر آنکه نسبت آن با اسلام و شریعت و اخلاق لحاظ شده باشد. «مهندس بازرگان» در گفتوگو با «حامد الگار» درباره شخصیت امام خمینی(ره) میگوید: «ایمان و تقوا و توكلش هم خیلی زیاد هست. یعنی آنچه را واقعاً فكر میكند كه حكم اسلام، حكم خدا و قانون اسلام است در آن هیچ ملاحظهای ندارد كه ممكن است اشخاص بدشان بیاید یا حتی به لحاظ تبلیغ اسلام هم بد باشد و مثلاً طرف نظر مخالفی اتخاذ كند، یا حتی به ضرر مصالح باشد، نه، عقیدهاش این است كه حق این است و حق هم پیروز است. حال دیگران هر چه میخواهند بگویند.»
«ابوالحسن بنیصدر» نیز در گفتوگویی درباره شخصیت امام(ره) اظهار داشته است: «هر کاری، هر عملی، بایستی اول برای او جنبه شرعی پیدا بکند و در عقیدهاش جایی بیابد تا تبدیل بشود به تصمیم. سازش با ایالات متحده آمریکا با بنیاد اندیشه دینی او مباینت و مخالفت دارد، حتی در اروپا به دفعات از جاهای مختلف مراجعه میشد و برای طرح مسائل مختلف که مثلاً آقا شما بختیار را بپذیرید، به دلیل وضعیت ارتش و دلایل دیگر، و خلاصه صلاح است که بپذیرید؛ اما آیتالله که او را از نظر شرعی غیرقانونی میدانست و نخستوزیر نمیشناخت میگفت ممکن است با نپذیرفتنش حتی ما شکست بخوریم و نظامیها این یا آن کار را بکنند، اما من برای پیروزی تعهدی ندارم، تعهدی که دارم برای دفاع از عقیده است. بنابراین اگر شکست خوردم، خوردم. مسئله من شکست خوردن یا نخوردن نیست، مسئله من آن است که آنچه را میکنم کاری باشد که از نظر عقیده بشود از آن دفاع کرد. پس ایشان سازش با قدرت خارجی را مباین و مخالف بیان خود از دین میداند و نمیتواند این کار را بکند. به این دلیل هم هست که آن تحلیلهای بیسر و ته از اوضاع که سازشکاری را پیشنهاد میکرد نمیپذیرفت.»
شریعتمداری امام(ره) موجب آن بود که در سیاست و مواجهه با مخالفان و منتقدان، هیچ گاه از مرزهای اخلاق و انصاف خارج نشود و برای آنان نیز حقوقی قائل باشد. این مشی و مرام نزد شاگردان امام(ره) نیز دنبال میشد و آنان که در مکتب ایشان پرورش یافته بودند، از دایره شریعت و اسلام خارج نشده و در مواجهه با مخالفان نیز به اخلاق و انصاف پایبند ماندند. نمونه برجسته چنین مرام و اخلاقی را میتوان در سلوک آیتالله شهید بهشتی مشاهده کرد. «محمد پیشگاهیفرد» که بیش از 20 سال از نزدیک با شهید بهشتی آشنایی داشته و در ابتدای انقلاب مسئول صدا و سیمای اصفهان بوده است، نقل میکند: «بنیصدر پس از رسیدن به مقام ریاستجمهوری، برای سفر به اصفهان برنامه داشت؛ هرچند که او به شهرهای مختلف مسافرت کرده بود، اما اصفهان جایگاه خاصی برای او داشت... از این رو طرفداران بنیصدر در اصفهان به رادیو و تلویزیون فشار میآوردند که باید درباره این سفر تبلیغات گستردهای بشود. ... بنده تصمیم گرفته بودم برای مشورت با آیتالله بهشتی به تهران بروم... برای مشورت به منزل شهید بهشتی رفتم... در آن ملاقات قضیه آمدن بنیصدر به اصفهان را گفتم و نظرش را پرسیدم.
آقای بهشتی با آرامش پاسخ داد: «خب اینکه مسئلهای نیست، بنیصدر به همه استانها میرود.» گفتم: «امکان آن هست که میدان امام مملو از جمعیت بشود.» گفت: «خب پر بشود.» گفتم: «آقای بهشتی شما خودتان بهتر میدانید، این موضوع موجب میشود که او دوباره هیاهو راه بیندازد و علیه شما تبلیغ کند و سفر او بهانهای برای کوبیدن شما بشود و باز ماجری شعار و سوت و کف تجدید بشود. ما که نمیتوانیم گزارش آن را پخش نکنیم. از همین حالا هم آمدهاند و میگویند اطلاعیههای مربوط به سفر رئیسجمهور را پخش کنید.» گفت: «خب بکنید.» گفتم: «شما خیلی بزرگوارید، در حالی که او علیه شما این همه فحاشی میکند.»
در این موقع آن شهید عزیز گفت: «آقای پیشگاهی، شما حساب ما را جدا کنید. آن یک بحث جداگانهای بین ما و آنهاست که تکلیف آن را امام باید مشخص کند. فعلاً او رئیسجمهور قانونی مملکت است و مردم به رئیسجمهورشان علاقهمندند. شما میخواهید چه کارکنید؟» بدین ترتیب با این رهنمود شهید بهشتی به اصفهان بازگشتیم و تبلیغات هم از تلویزیون پخش شد.»
«فرشاد مومنی» از فعالان حزب جمهوری اسلامی نیز نقل میکند: «به خاطر دارم که در همان جلسات هفتگی که مسئولان قوای مختلف دور هم در حزب جمع میشدند و نهایتاً فاجعه هفتم تیر هم در یکی از همان جلسات اتفاق افتاد، خاطرم هست که حتی در اوج اختلافات بین حزب جمهوری اسلامی و بنیصدر یکی از اعضای آن جلسه در سخنرانی خود از یک تعبیر غیر مؤدبانه در مورد بنیصدر استفاده کرد و کسانی که آن جلسه را حضور داشتند حتما گواهی میدهند که شدت برافروختگی و ناراحتی و عصبانیتی که از آیتالله شهید دکتر بهشتی ظاهر شد آنقدر بیسابقه بود که همه را شگفت زده کرد. آن فرد هم یک روحانی نسبتا شناخته شده بود. آقای بهشتی گفتند که اجازه نمیدهم کسی از موازین اخلاقی عدول کند. ما اختلاف برداشتهایی با آقای بنیصدر داریم و بر اساس میزانی به نام رهنمودهای امام خمینی این اختلافات را حل و فصل میکنیم و نمیگذاریم این تبدیل به یک جنگ حیدری و نعمتی بشود.»