پیروزی مردم مظلوم غزه و فلسطین قهرمان در برابر رژیم غاصب و کودک کش صهیونی بر ملت های مسلمان و آزاده جهان مبارک باد
پس از کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، دولتهای زاهدی، علاء و اقبال موفق شدند نهضت ملت ایران را سرکوب کنند، بسیاری از آزادیخواهان را به تبعید و حبس و اعدام برسانند، نظر آمریکا را برای حل مسئله نفت تأمین کنند، مجالس مقننه مطیعی تدارک ببینند، مدت طولانی حکومت نظامی برقرار سازند، از هرگونه اجتماع و جنبش و نهضت جلوگیری کنند و بالاخره با کمک سازمان امنیت سکوت مرگباری را بر سراسر کشور برقرار سازند.
دورههای مجلس ۱۸ و ۱۹ قانونگذاری را به این شکل پشت سر گذاشتند. اقبال که خود را نوکر مطیع شاه میدانست در تمام سخنان خود اراده شاهانه را ملاک قرار میداد و حتی وقتی یکی از نمایندگان همان مجالس وی را استیضاح کرد با وقاحت تمام گفت، چنانچه اعلی حضرت امر بفرمایند من جواب استیضاح را میدهم!
در انتخابات دوره بیستم که در تابستان سال ۱۳۳۹ برگزار میشد، انتخابات به افتضاح کشید و این مقارن زمانی بود که «جان اف کندی» رئیسجمهور جدید آمریکا از حزب دمکرات انتخاب شده بود و او میخواست در کشورهای تحت نفوذ خود به اصطلاح تحولی روی دهد که لااقل سیاست خارجی حزب دمکرات او با جمهوریخواهان تفاوتی نشان داده باشد. آمریکا از رژیمهای وابسته به خود میخواست که دست به یک تحول فریبکارانه بزنند و اصلاحاتی را شروع کنند که تودههای کارگر و دهقان راضی شوند. آنها را سرگرم سازند و شعارهای کاذب را رواج دهند. این شعارها در حدود زمین برای دهقانان، آسایش و رفاه برای کارگر باشد.
شاه با وجود قدرتی که تدارک دیده بود به نصایح غرب توجه نداشت و دوای دردها را در سایه ساواک و حکومت نظامی و مانند آن بهتر میدانست، اما با فشار دولت آمریکا در صدد برآمد با تبلیغاتی آنها را متوجه سازد که مشغول انجام دستورات است و به همین دلیل لایحه اصلاحات ارضی سال ۱۳۳۸ که از فصل بندی آن معلوم بود ظاهرسازی است را به مجلس داد و، چون شرایط اجرای آن مهیا نبود، متوقف ماند.
با روی کارآمدن جان اف کندی، نامزد حزب دمکرات در دی ماه ۱۳۳۹ دیگر این دلایل و اقدامات شاه برای آمریکایها قانعکننده نبود. کاخ سفید این دفعه به نصیحت اکتفا نکرد و مجری هم تعیین کرد. در پایان سال ۱۳۳۹ کاخ سفید با پیام تندی تمایل خود را به نخستوزیری «دکتر علی امینی» اعلام داشت تا اصلاحات را که در ایران به بنبست رسیده مطابق نظر آمریکا انجام دهند. پیش روی آمریکا در این قسمت را در داخل ایران با بوق و کرنا به حساب خود شاه گذاشتند که در صدد برآمده با نخستوزیری امینی و دادن اختیار تام به او در کشور انقلاب کند. این انقلاب بعدها «انقلاب سفید» نام گرفت.
در همان تاریخ مطبوعات داخل بالاخره از قول مقامات آمریکایی نوشتند، اصلاحات ارضی اجرای همان سیاستی است که پرزیدنت کندی خواهان آن است و اجرای آن را برای کشورهایی مانند ایران ضروری میداند! حزب مردم به مالکیت «اسدالله علم» که در مقابل حزب ملیون تشکیل شده بود و به اصطلاح نقش جناح چپا هیئت حاکم را اعمال میکرد با یکدیگر به بازی مسخرهای پرداختند. شاه هم قول آزادی انتخابات را داده بود و بسیاری از ملیگرایان با اتکاء به گفته شاه آزادی انتخابات را میخواستند. احزاب قبل از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر شروع به تجدید حیات کردند و اجتماعاتی بهوجود آوردند. جبهه ملی دوم و نهضت آزادی با رهبری افرادی، چون «آیتالله طالقانی» و «مهندس بازرگان» و «یدالله سحابی» شروع به فعالیت کردند و حزب زحمتکشان «دکتر بقائی» با تشکیل سازمان نگهبانان آزادیخواهان سقوط اقبال و تجدید انتخابات بود و در انتخابات تابستانی با سخنرانیهایی علیه اقبال، فعالیت شدید داشت. در زمان «شریف امامی» نیز در جریان اعتراض به انتخابات بازداشت شد و محاکمه وی در زمان امینی انجام گرفت وحدود یک سال بازداشت بود.
«آیتالله کاشانی» که در رأس جناح مذهبی بعد از ۲۸ مرداد هم با حکومتهای زاهدی و علاء مخالفت کرده بود و در زمان علاء تا مرز اعدام پیش رفته بود و به راههای گوناگون از وی انتقام گرفته میشد، اکنون در آخرین سال عمر در بستر بیماری در عین ضعف و ناتوانی به حملات خود علیه اقبال و رژیم حاکم ادامه میداد و با اعلامیههای خود به بسیج تودهها میپرداخت و مخالفین هیئت حاکمه را مورد حمایت و تقویت قرار میداد.
هنگامی که در محیط مساعد سال ۱۳۳۹ اعتراضات به اوج خود رسید و حکومت اقبال با بنبست مواجه شد و شاه هم دیگر نمیتوانست از این مهره سرسپرده بیشتر استفاده کند، از نمایندگان انتخاب شده خواست تا با استعفای جمعی راه برای انتخابات مجدد بازگذارند و آنها هم همچون بچههای حرف شنو و مطیع که چیزی از وکالت جز نوکری شاه نمیدانستند و منتخب مردم نبودند، استعفا دادند و اقبال هم با این عنوان که، چون شاه از انتخابات انجام شده بهوسیله او ناراضی است و این که، چون نوکری ابدی برای هر خدمتی مهیا باقی خواهد بود، استعفا داد و برای فرونشاندن خشم عمومی مدتی به استراحت خارج کشور رفت و در همان موقع بود که مسئله تعقیب و مجازات او مطرح شد، دستور عدم خروج او را از کشور دادند، ولی پس از رفع بحران و تثبیت شاه بار دیگر مشاغل متعدد خود را باز یافت و از جمله در رأس شرکت ملی نفت، قرار گرفت و سالها از درآمد نفت مانند درآمد شخصی استفاده میکرد و هر سال به مناسبت سالگرد ملی شدن نفت جشن میگرفت و پیام میفرستاد.